فصل بیست و یک: سفر
سلام به دوستان گلم. ایشالله فردا صبح قراره بریم مسافرت.فقط اومدم خبر بدم اگر چند روز به دوستای عزیزم سر نزدم علتش نبودنمونه . ولی دوتا مطلب هم از پریسا جون داشتم که براش مینویسم. روز جمعه مامان جون چشمشو عمل کرد و خدا رو شکر عمل به خوبی انجام شد. واما جریان پریسا خانم... چون من باید همراه مامان جون به بیمارستان میرفتم ، از شب قبل از عمل به منزل بابا بزرگ رفتیم تا پریسا پیش عمه و دانیال بمونه. پریسا هم که ماشالله از شیطونی کم نذاشت...و تا اونجا که چشماش اجازه میداد و همراه با دانیال پسر عمو شیطونی کردن. موقع خواب یه اتفاق جالب افتاد. به خاطر اینکه پریسا شدیدا" به بالش کوچولوش وابسته شده ، شاید نزدیک به 2 ...
نویسنده :
مامان پریسا
7:07