فصل 29 : پریسا و آشپزی
سلام وقتی بخوای تند تند پست جدید بذاری نتیجه این میشه که هیچی برای نوشتن نداری!!!!! ولی تصمیم دارم از این به بعد زود به زود پست جدید بذارم سه شنبه شب حوصله ی 2 تایمون حسابی سر رفته بود. ساعت 10 و نیم یه دفعه تصمیم گرفتم پریسا رو ببرم پارک. سریع آماده شدیم و رفتیم. البته با این عادت جدید پریسا خانم که برای من شده مایه ی دردسر.... یه توپ این دستش و یه عروسک اون دستش !!!!! بهش میگم عزیزم اینطوری نمیشه دستت رو بگیرم. ولی کی که گوش بده. خلاصه به هر زحمتی بود از خیابون شلوغ رد شدیم. حاضر نبود یکیشونو بهم بده یا دستش رو بگیرم. کلا " از اومدن پشیمونم...
نویسنده :
مامان پریسا
5:02