فصل سوم: واکسن 1 سالگی و........
سلام به شاپرک کوچولوی قشنگم.
و سلام به دوستان مهربونم. ایشالله که همه ی فرشته ها ی کوچولو خوب باشن.
روز یک شنبه با چند روز تاخیر به خاطر بیماری پریسا،بالاخره برای واکسن یک سالگی اقدام کردیم.
بابایی،من و پریسا رو به مرکز بهداشت رسوند. و خدا رو شکر این دفعه خلوت بود و بعد از چک بهداشتی ،واکسن تزریق شد.
پریسا هم دختر خوبی بود و فقط یه جیغ کوچولو کشید و دیگه هیچ.........
روز دوشنبه هم همراه مامان جون و زندایی به دیدن یه نی نی کوچولو رفتیم . یعنی نوه دایی مامان. نی نی ٢٠ روزش بود و همش خواب بود. یاد کوچیکیا پریسا افتادم.
روز سه شنبه هم که خونه دایی بزرگه پریسا بودیم و پریسا حسابی با همستر دایی ابراهیم و تلفن خونه دایی بازی کرد.
آخه دخترم خوب یاد گرفته با تلفن الو الو بگه.
و بالاخره روز جمعه. یه روز نیمه آفتابی و هوای بسیار عالی و مخصوص پیک نیک رفتن.
که با یه برنامه از پیش تعیین شده همراه دوتا از دایی ها ،خاله، مامان جون، عمو محسن، عمه و یکی از خاله های مامانی. به پارک مجتمع ساحلی رفتیم.
جای همه ی دوستان خالی که چقدر خوش گذشت.
و پریسا خانم هم برای اولین بار................
بفرمایید ادامه تا با عکسها بگم چکار کرد.
این پریسا خانمه که با همستر دایی مشغوله بازیه:
و اینجا هم باتلفن خونه دایی:
تازه رسیدیم پارک و در اون هوای عالی پریسا خانم یه چرت کوچولو زد:
این ها پسر عمو های دو قلوی پریسا هستن پویا و پوریا.من که هنوز نتونستم از هم تشخیصشون بدم. شما چطور؟
این هم پریسا خانم در پارک:
این یکی از کار هایی که برای اولین بار انجام داد. سرسره بازی!!!!!! به تنهایی!!!!!!
و برای اولین بار توپ بازی کرد:
و آخر سر هم برای اولین بار اسب سواری کرد: