فصل چهارم: این روزها و پریسا......
علم به دست شما جلوه ایی دگر دارد
علم به دست شما انگار بال و پر دارد
برای حضرت ارباب جز وجود شما،کسی لیاقت سقا مگر دارد؟
نه من نه ما نه خلایق نه ادراک
فقط مقام شما را خدا خبر دارد
سلام به محرم و سلام به عاشقان حسین(ع)
این روز ها خوش بودن و خندیدن خیلی سخته چون ماه محرمه......
این روزها همه جا رنگ و بوی عزاداری داره چون امام حسین شهید شده....
این روز ها هیچ مادری حوصله نوشتن و خوش بودن نداره چون یاد علی اصغر و رباب دلشکسته دلها رو آزار میده......
من و بابایی و پریسا گاهی شبها برای مراسم عزاداری میریم تا پریسا از نزدیک ببینه و آشنا بشه.......
روز جمعه هم مراسم علی اصغر طفل شیر خوار بود که من و پریسا و مامان جون برای مراسم به مسجد رفتیم.
خدایا به حق گلوی بریده ی علی اصغر همه ی بچه های بیمار را شفا بده.
ولی.........
ولی فردا که مصادف با تاسوعای حسینیه ، برای من و بابا یی هم سالگرد یک اتفاق خاص و مهمه.
برای همین این پست رو گذاشتم تا پریسا جون بدونه که لحظه لحظه ی اون روز و اون زمان برام عزیزه و هیچ وقت .... هیچ وقت از یادم نمیره.
این ایام سوگواری را به همه ی دوستانم تسلیت میگم.
در ادامه عکسهای عزادار کوچیک امام حسین رو گذاشتم. بفرمایید.
بنر پریسا:
مراسم علی اصغر طفل شیر خوار
پریسا در گهواره علی اصغر