اولین خرابکاری
توضیح١:پریسا خانم چند وقته که دیگه خوب می تونه چهار دست . پا راه بره.
توضیح٢ :پریسا خانم در طول روز که با مامان تنهاست،به هیچ وجه حاضر نیست از او جدا بشه.
واما......
دیروزمامان که کلی کار داشت ،در آشپز خانه مشغول کار بود.پریسا خانم همین که از خواب بیدار شد ،تند تند اومد پیش مامانی.وهمه جا سرک می کشیدتا ببینه چه خبره.
تا بالاخره کشوهای کابینت توجهش را جلب کرد. از اونجایی که مامان مواظبه.برای همین کشوهای پایین وسیله خطرناکی ندارن.
پریسا خانم هم اولین کشو را کشیدو...........
بله،مامان یک لحظه سرش را برگرداند و دید که خانم چکار کرده؟فقط سر خانم از بین انبوه پلاستیک فریزر پیدا بود.
واین برای مامان یعنی شکار لحظه ها.......
ظهر که بابایی از سر کار اومد،مامان با سند و مدرک رفت از خانمی شکایت کنه. بابایی که عکسها رو دید............
زد زیر خنده و گفت دست خانمی درد نکنه امروز حسابی کمکت کرده.
آخه اینجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این هم شکار لحظه ها توسط مامانی:
تازه بعد از خرابکاری دوباره سرک کشید ببینه چیز دیگه ایی هم هست!
وقتی چیز دیگه ایی توجهش را جلب نکرد رفت دنبال کارش.
خسته نباشی گل مامان.