کفش یا جا کلیدی؟؟؟
سلام به پریسا خانم.سلام به دوستای گل پریسا خانم.
این دخمل ناز وقتی زیاد داخل خونه می مونه حوصلش سر می ره. برای همین مامانی باید دست به کار بشه و حسابی سرش را گرم کنه.
حالا چقدر این مامانی میتونه بشینه وبا این نیم وجبی بازی کنه؟
برای همین بعضی وقتا دست همو میگیرن وباهم تاتی تاتی تمام خونه را سیر و سیاحت میکنن.
دیروز هم که طبق معمول در حال گشت زنی بودن ،رسیدن به اتاق پریسا خانم.
ودر حال عبور از کنار بوفه،چشم مامانی به کفشهایی افتاد که عمو حسن برای پریسا سوغاتی آورده بود.
مامانی هم کفشها را به پای پریسا کرد. پریسا هم یه نگاهی به کفشها کردو دیگه قدم از قدم برنداشت.
به هر زحمتی بود مامانی رسوندش به سالن تا چند عکس از خانمی بگیره که..........
یکدفعه زد زیر گریه....... اونم چه گریه ایی.
مامانی هم سریع کفشها را در آورد و دید که بله.......
کفشها کوچیک شدن وپاهای کوچولوش درد اومده.یعنی کفشها ی نو دیگه به درد نمی خورن.
البته برای یه چیز خوبن. این که به هر دو زنجیر وصل بشه وبه عنوان جا کلیدی استفاده بشن.
عمو حسن ،دستت درد نکنه اما آخه کفش اینقدری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این هم عکس کفش کوچولوها
دختر گلم در حال گریه کردن. با این جا کلیدی ها!!!!!!
قربونت برم گریه نکن دیگه پاهات نمیکنم.
یه جفت خوشکل تربرات میگیرم.