پریسا و چهارمین یلدا...
پریسا و چهارمین یلدا... سسسسلام
بالاخره بعد از یه غیبت نسبتا طولانی برگشتیم.
خب 2 تا مناسبت مهم پیش رو داریم واسه همین اومدیم
.
اول - شب یلدا
روز شنبه 30 / 9 / 92 مصادف میشه با شب یلدا. طولانیترین شب سال.
که پیشاپیش به همه ی دوستان گلم این شب رو تبریک میگم.ایشالله عمرتون مثل شب یلدا طولانی باشه و در سلامتی کامل.
پریسای عزیزم ....چهارمین یلدایی رو که تو در کنارمون هستی ، پیش رو داریم...
از خدا میخوام که همیشه خوب و سلامت و لب خندون داشته باشی. و عمرت همچون شب یلدا طولانی باشه.
بفرمایید این هم هندونه ی شب یلدا.
یلدا یعنی:
یادمان باشد زندگی انقدر کوتاه است که برای یک دقیقه بیشتر کنار هم بودن باید جشن گرفت.
و اما مناسبت دوم:
روز 2 شنبه مصادف میشه با اربعین حسینی.
این روز رو هم به همه ی دوستانم تسلیت میگم.
مراسم یلدا در مهد کودک:
اول سبد انار پریسا که برای مراسم با خودمون بردیم.
این هدیه ی شب یلدا که خاله مهری به پریسا داد:
و این هم هدیه ی من واسه ی بچه های آمادگی:
کارت های من 3 بعدی بودن . این هم پشت کارتها:
باقی عکس ها رو میذارم ادامه.
یه کاردستی ساده و خوشکل هم دارم که اماده کردنش زمان زیادی نمیبره. بفرمایید ادامه تا بگم...
کامل شد در :3/ 10 / 1392 بعد از ظهر
خب این هم میز خوراکی ها که برای بچه ها تدارک دیدن:
و پریسا همراه با مامان برفی و بابا برفی:
شب هم رفتیم خونه ی مامان جون و همراه با خاله و دایی ها و مامان جون و بچه هاشب یلدا رو گذروندیم:
پریسا همراه با بچه های دایی حسین یعنی یاسین و ستایش:
دیروز هم که اربعین بود و ما خونه ی مامان جون بودیم و نذری درست کردیم هم شله زرد و هم پلو عدس.
پریسا هم تا دیر وقت بیدار بود و کمک کرد:
پریسا در کلاسشون تا سه ماه اول پیک آدینه ندارن. و این اولین پیک آدینه ایی هستش که به خونه آورد و انجام داد. نمیدونید از دیدنش چقد ذوق کردم:
خب حالا کاردستی:
یه جا مدادی خیلی ساده و خوشکل.
وسایل مورد نیاز این هایی هستن که در تصویر میبینید. یه لوله رول دستمال توالت. و کاغذ رنگی به شکل هایی که در تصویر هست:
کغذ رنگی زرد رو دور لوله میپیچونید و چسب میکنید:
بعد هم باقی قسمت ها رو با چسب وسل میکنیم:
به همین سادگی و به همین خوشکلی.
ممنون که همراهمون بودید.
منتظر جواب هستم
(هزینه به صورت کارت شارژ همراه اول)
الان گذاشتمشون
البته 5شنبه با خانواده همسري دور هم جمع شديم اما خود شب يلدا تنها بوديم اخه جاريها يك روز خانه مادر همسري(مادر شوهر) جمع ميشن روز ديگه كه معمولا خود شب يلداست ميرن خانه مادرهاي خودشون اما من 
يا گاهي كه مهد ميبينه فرنيا خيلي گير ميده مال يكي از بچه ها را كه غايب است ميده فرنيا
نمیدونستم خوزستانیها هم بله
من هم یاد گذشته و اون شب ها که میفتم دلم میسوزه. چه شب هایی رو با هم صبح میکردیم.
