اولین ماهگرد 3 سالگی و یه تجربه ی خوشمزه....
سلام
ایشالله همه ی دوستانم و نی نی های گل خوب و سلامت باشن.
میدونم که خیلی بی معرفت شدم و درست و حسابی به وبلاگ دوستای گلم سر نمیزنم.کامنت ها رو هم دیر به دیر جواب میدم.... هر وقت فرصت میکنم میام 2 - 3 تا جواب میدم و میرم....(الان کامنت های 3 تا پست مونده ) اخه دوست دارم وقتی کامنتی رو جواب میدم حتما به وبلاگ مهمانمون هم سر بزنم و پستشونو کامل بخونم .... از اونجایی هم که تنها چیزی که این روزها ندارم وقت و زمان هستش، واسه همین کامنت ها هم فعلا مونده....
احتمالا این روزها و تا ماه آینده این روند ادامه داره....چون ماه آینده ایشالله عروسیه داداش کوچیکه هستش و من هم حسابی مشغول خیاطی... خرید ....کارای دیگه ی عروسی ..... و کارای مهد کودک...و مریض شدنه مجدد پریسا و...... و ... و....
خب فعلا که یه فرصت کوچولو پیدا کردم بهتره ازش استفاده کنم.....
امروز 17 / 9 / 1392 بود و پریسا خانم وارد٣٧ ماهگی شد و در حال حاضر :
.: پریسا تا این لحظه ، 3 سال و 1 ماه و 0 روز و 7 ساعت و 4 دقیقه و 30 ثانیه سن دارد :.
این روز رو به پریسا جونم تبریک میگم.از خدا میخوام که همیشه بهت سلامتی بده . همراه با لب خندان و دلی خوش.
روز شنبه در مهد کودک ، جشنواره ی صبحانه ی سالم داشتیم.
بچه ها با خودشون کلی صبحانه های سالم و مقوی اورده بودن و در کنارش مسولای مهد کودک هم برای بچه ها یه حلیم خوشمزه تهیه کرده بودن. برنامه ی خوبی بود و به همه ی بچه ها از جمله پریسا حسابی خوش گذشت.
اول خانم مدیر برای بچه ها در مورد فواید صبحانه ی سالم صحبت کردن...
این هم صبحانه های سالم همراه با کلی تزئینات خوشکل... البته من خبر نداشتم که این مدلی هم میشه برای بچه ها صبحانه ببریم. برای همین ما با یه صبحانه ی روزانه رفتیم...
و این هم پریسا خانم که چون مریض بود فقط شیر خورد...
تمام هفته ی گذشته پریسا بیمار بود.... دوباره ویروس های بی ادب اومدن سراغ خونه ی ما...
این بار از اقای دکتر اجازه گرفتیم تا ایشالله وقتی پریسا حالش خوب شد سریع برای زدنه واکسن انفلانزا اقدام کنیم. و اقای دکتر هم موافق بودن..
این روزها در خونه ی ما بحث بسیار مفصلی در مورد فرشته ی مهربون بر پا شده.
داستان هم اینه که چند روز قبل فرشته ی مهربون به پریسا چندتا برچسب جایزه دادن تا پریسا قول بده که دیگه از کلاسه خودش بیرون نیاد(اخه صبح ها میگفت : مامان اجازه بده فقط بیام داخل کلاست صبحانه بخورم بعد برم. ولی این اجازه دادن ها داشت بیش از حد زیاد میشد و هر بار خانم مدیر میومد و پریسا رو در کلاس من میدید و اعتراض میکردن، پریسا میگفت: تغذیه میخورم و میرم.)
و بالاخره با دخالته فرشته ی مهربون پریسا در کلاس خودش مستقر شد..(خدا پدر فرشته ی مهربونو بیامرزه )
بعد اومدیم خونه ... پریسا فضولی کرد.... بهش گفتم الان زنگ میزنم به فرشته ی مهربون تا دیگه برات جایزه نیاره....
پریسا : فرشته ی مهربون تلفن نداره....!!!!!
من: داره . ولی شمارشو فقط مامان ها دارن !!!!
پریسا وقتی چیزی از بابایی بخواد و بابایی نخوان که بهش بدن:
پریسا : بابایی !! فرشته ی مهربون گفت باید اینو بدی به پریسا ... اگر ندی میرم به فرشته ی مهربون میگم.
پریسا : بابایی اسب شو میخوام سوارت بشم.
بابایی : به فرشته ی مهربون بگو تا اسبت بشه .
پریسا : فرشته ی مهربون کوچولوهه نمیتونه منو سوار کنه.
وقتی کاره اشتباهی میکنه و خودش هم متوجه میشه که اشتباه بوده تند تند میگه: ببخشید...ببخشید...دارم میگم ببخشید..
اگر بهش محل ندیم با گریه : من که گفتم ببخشید.
به هر حال با یه ببخشید باید سر و ته قضیه رو راست و ریست کنیم.
کلی مطلب میخواستم بنویسم ولی الان کلا همه پریدن....
در ادامه ی تجربه ی خوشمزه گذاشتم. اگر دوست داشتید بفرمایید و لذت ببرید.
ممنون از همراهیتون.
یکشنبه 17 / 9 / 1392 نیمه شب
من یه تجربه ی (البته به نظر خودم موفق )در اشپزی برای پریسا داشتم که دوست داشتم برای شما بذارم. شاید خوشتون بیاد:
همه میدونیم که الان فصله کلم هستش. و همچنین میدونیم که کلم چقدر خواص خوبی داره . ولی متاسفانه بچه های کمی پیدا میشن که راحت اونو بخورن.
من دنبال یه راهی بودم تا پریسا رو راحت به این غذا عادت بدم.
همین روزا یادم اومد که مامانم قبل ها یه غذای خوشمزه واسمون درست میکرد که البته اسمه اصلیشو نمیدونم ولی خب ما اسمشو گذاشتیم کلم تخم مرغی.
دست به کار شدم و برای پریسا درست کردم. جای شما خالی به قدری پریسا خوشش اومد که برای روز بعد هم که مقداری ازش باقی مونده بود با علاقه خوردش.
و اما دستور پخت:
مواد لازم:
کلم یه کوچولو هم کافیه چون کلی میشه باهاش از این غذا درست کرد.
ارد 2 قاشق غذا خوری
ادویه جات از هر کدوم به مقدار خیلی کم به همراهه یه کوچولو نمک.
تخم مرغ 2 عدد
روغن خیلی کم....
................................
ابتدا گل کلم رو گل به گل جدا کرده و به اون ها برش عمودی میدیم.
با کمی آب به مدت 10 الا 15 دقیقه میذاریم بپزه. البته کمی بپزه و له نشه. چون با این برش ها کار داریم.
اب اون ها رو جدا کرده ... در یک ظرف دیگه ارد و مقداری کم ادویه و نمک مخلوط میکنیم. و این برش ها رو در این مخلوط میغلطونیم.
سپس برش ها رو در تخم مرغ ها که در ظرف دیگه ایی خوب هم زدیم، میغلطونیم.
و دست اخر در مقدار کمی روغن سرغ میکنیم.
مقدار روغن کم باشه و فقط در حد بسته شدن تخم مرغ ها لازمه.
برای بزرگتر ها هم توصیه میکنم یه بار امتحان کنن.
اگر مقدار روغن رو زیاد کنیم به طوری که کلم ها در روغن شناور بشن دقیقا مثل ناگت مرغ برشته و چیپسی میشن.
این هم یه تجربه ی موفق برای عادت دادن پریسا خانم به یه غذای مقوی.