پریسا خانم مهد کودکی میشود
سسسسسسسسسلام
مهر ماه امسال برای ما یه جورایی متفاوت شد . البته به غیر از هفته ی اولش.
چون اتفاق خوبی که افتاد از هفته ی دوم مهر شروع شد.
و اون اتفاق مهم این بود که پریسا خانم مهد کودکی شد......
پریسا خانم و خوشحالی برای مهدکودکی شدنش...
این چند روز با چنان ذوق وصف ناشدنی صبح ها از خواب بیدار میشه و با ما یعنی مامان و بابا از خونه بیرون میاد که قابل توصیف نیست...
ولی ظهر که برمیگردیم خونه..... یعنی همین مدلی بغلم خوابه...
و پریسا در روز اول مهد....
لازم به ذکره که پریسا و مامانش هر دو با هم مهد کودکی شدن...
بله.... پریسا شاگرد مهد کودک و مامان مریم مربی مهد کودک...
و به این ترتیب پریسا خانم همچنان به مامان مریم چسبیده و در مهد هم از هم جدا نشدن.... (این خوبه یا بد؟)
اینقد در مهد سرمون شلوغه که فرصتی برای عکس گرفتن نداریم. ایشالله در اولین فرصت و بعد از عکس گرفتن از محیط خوشکله مهد حتما عکس ها رو برای دفتر یادگاری پریسا به عنوان اولین تجربه ی مهد رفتن اینجا میذارم....
عاشق خنده هاتم
وقتی میبینم با چیزی به این کوچیکی این همه شاد میشی دلم میخواد دنیا رو به پاد بریزم .....
تا هر لحظه فقط شادی و خندیدنت رو ببینم.......
مبارکت باشه عزیز دلم
ایشالله هر سال موفق تر از سال قبل باشی....
پ ن ....
و تکمیل کننده ی شادی امروزمون شنیدن خبر مهمه تولد نیگن جون هستش.
از خدا میخوام که عمر طولانی بهش بده و در کنار مامان و بابا سلامت باشه.
برای نگین جونم http://www.neginjooni.niniweblog.com/
یکشنبه 7 / 7 / 1392 بعد از ظهر