پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

فرشته ی مهربون و...... بورک ؟؟!!

1391/10/23 19:41
نویسنده : مامان پریسا
2,591 بازدید
اشتراک گذاری

                      

سسسللاامممم

ایشالله که همه خوب و سلامت هستن.ما هم خوبیم.

وفات پیامبر و شهادت امام رضا را به دوستان تسلیت مگم.

خدا رو شکر پریسا از روزی که پستونکشو گم کرده تا به امروز به طور جدی سراغشو نگرفته.ولی برای خوابیدن یکمی دچار مشکل شده.

طفلک دنبال یه چیزی میگرده که جایگزینه پستونک بشه.یکی از این موارد اینه که حتما بغل من یا بابایی بخوابه و دوم هم این که حتما براش قصه بگم.

یه سری قصه های جدید براش پیدا کردم به اسم : قصه های پریسا کوچولو

که شامل تمام وقایعیه که در طول روز برای پریسا اتفاق میفتهخنده

به زودی کتابشو میدیم برای چاپیول

و مورد سوم اینه که براش قصه بخونم که شامل انواع کتاب داستان های موجود در کتابخونش میشه.در حال حاضر هم که داریم روی حسنی نگو یه دسته گل کار میکنیم و روزی چندین بار..... این کتاب از اول تا به آخر خونده میشه و هیچ وقت هم تکراری نمیشه .منتظر

و مورد آخر هم اینه که وقتی موارد ذکر شده در بالا هیچ اثری نداشت و دیگه واقعا برای پریسا خسته کننده شد، به کمی گریه و بهونه گرفتن بسنده میکنه و بعد هم لالا ....

فرشته ی مهربوننیشخند

چند شب قبل به دلیل این که پریسا خانم در تختشون خوابیدن ، فرشته ی مهربون برای اولین بار به خونمون و به اتاق پریسا خانم تشریف آوردن و براش یه عروسک آوردنساکت

پریسا صبح که بیدار شد زیر بالشت یه عروسک کوچولو پیدا کرد و کلی براش ذوق کرد.

بابایی بهش گفت اسم این عروسک چیه؟

پریسا کمی فکر کرد و گفت: پسیم(پسرم)

بابایی گفت: شما یه پسر داری که!!!

پریسا جواب داد :نه این هم پسیمه (پسرمه)خنده

در حال حاضر بنده صاحب 2 تا نوه شدمتشویقهر دو هم پسر!!!!!!قهر

دیشب دوست نداشت بره رو تختش بخوابه. بهش میگم پریسا اگر رو تخت نخوابی فرشته مهربون میاد پسرتو میبره ها!!!!!!

پریسا عروسکو محکم گرفت تو بغلش و گفت : نه میگییَمش بَکَلَم تا نَبَله !!!

من پسیم دوس دایم .قایمش میکنم زیر پتو تا فیشته نبینه....

این هم نوه ی جدید خونه ی ماااااااا

چند روز درگیر بافتنی برای خانمی بودم. نتیجه هم شد این:

تا تموم شد و تنش کردم بهم گفت مامانی عس بگی (عکس بگیر) نیشخند

البته شال و کلاه هم داره عکسشو بعد براش میذارم...

وغذا........نیشخندخوشمزهاسمش هست: بور ِک

خیلی ساده و خیلی خوشمزه. داغه داغ امروز ظهر درستش کردم:

طرز تهیه در ادامه.....

ممنون که تشریف آوردید.

 

 ٢٣ /١٠ / ١٣٩١

مواد لازم:

برای خمیر :

تخم مرغ 2 عدد

آرد 3 و 3/4  پیمانه

نمک کمی

روغن 2 قاشق مربا خوری

شیر نصفه پیمانه

...........

اول طرز تهیه خمیرشو مینویسم چون باید اول آماده بشه و 1 ساعت در یخچال بمونه:

ابتدا تخم مرغ ها رو در ظرفی ریخته و با همزن برقی هم میزنیم تا صاف بشه بعد روغن و شیر و نمک را اضافه کرده باز هم میزنیم.

سپس ارد را کم کم اضافه کرده ولی این بار با قاشق هم میزنیم و در آخر با دست کمی ورز داده و در یخچال میذارم تا استراحت کنه.

............

مواد لازم برای لای بروک:

پیاز 1 عدد

گوشت چرخ شده 150 گرم

فلفل دلمه ایی 1 عدد متوسط

قارچ 5 عدد متوسط

گوجه 2 عدد متوسط

اودیه و فلفل و نمک به اندازه

..............

طرز تهیه:

پیاز را ریز کرده و سرخ میکنیم.گوشت را اضافه کرده و تفت میدیم تا سرخ بشه. فلفل دلمه ایی را اضافه کرده و بعد از کمی تفت دادن قارچ را اضافه میکنیم و خیلی کم تفت میدیم.

در آخر گوجه ها رو که ریز خورد کردیم، اضافه میکنیم و ادیه را داده و چند دقیقه درب ظرفو بذارید تا گوجه ها اب بندازن و بعد درب ظرفو برداشته و هم میزنیم تا آب اضافه بخار بشه.

................

اول فر را با دمای 180 درجه روشن میکنیم.

بعد روی یه سطح صاف کمی آرد پاشیده خمیر رو پهن میکنیم. مراقب باشید دیگه خمیر رو ورز ندید چون پفش میخوابه.د سعی کنید خیلی نازکش کنید.

بعد برش میدیم به صورت مستطیل و 2 قاشق از مواد را وسطش پهن میکنیم

بعد خمیر رو لوله میکنیم

و بهش شکل میدیم .مثلا هلزونی:

بعد کف یه ظرفی رو یا روغن میزنید یا آرد میپاشید یا از کاغذ روغنی استفاده میکنید و بروک ها رو کمی کره ی آب شده میمالید و در ظرف قرار داده و به مدت 30 دقیقه در فر قرار میدید.

مرتب بهشون سر بزنیدو وقتی یه سمتشون قرمز شد اون طرفشو هم بذارید تا قرمز بشه.

پریسا و بابایی که خیلی خوششون اومد

نذارید خیلی سرد بشن. گرمشون خوشمزه تره (مثل پیتزا)

نمیخواستم غذا بذارم ولی این خیلی خوشمزه بود حیفم اومد که نگمنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (85)

مریم--------❤
23 دی 91 23:45
به به چه فرشته مهربونی
واسه پرنسس کوچولوی ما پسمل میاره
راستی منظور از کتاب پریسا چی بود؟
حالا نوه اولی کیه؟


دستش درد نکنه ولی چرا فقط پسر؟؟؟؟؟
کتاب پریسا که ما داریم مینویسیم


راستی نوه ی اولی رو عکسش رو قبلا گذاشتم
مریم--------❤
23 دی 91 23:46
چه بافتنی خوشگلییییییییییی
چقد طول کشید؟


3 یا 4 روز...
زود تموم شد
مریم--------❤
23 دی 91 23:47
واسه قدم نو رسیده هم لباس خواستین من سفارش قبول میکنما


چه خوب پس اومدم.......
مریم--------❤
23 دی 91 23:53
یعنی همون خاطرات؟


نه عزیزم.خاطرات که اینجاست.

کارهای روزانه در قالب قصه.
طنین
23 دی 91 23:56
کاش از این فرشته ها پیش ماهم میومد


ایشالله به زودی میاد عزیزم.
مامان محمد و ساقی
24 دی 91 0:39
سلام مریم جون
دو دفعه پستتو خوندم ولی نشد کامنت بزارم.دوباره میام.
ولی بافتنیت معرکه شده.خیلی تمیز دراومده.یعنی عالیه.مخصوصا" طرحش
این دخملی شیرین زبونو همین الان ببوس


سلام مینا جون
ممنون عزیزم.دیدم وبلاگمون خوشکل شده نگو که با نگاه زیبات مزیین شده
/مامان کوروش
24 دی 91 1:35
سلام به مریم جون هنرمندعجب بافتنی تمیزی بافتی خوشگل شده مخصوصا اینکه تونستی نقشه هم بندازی من و مینا که همش تو کار ساده بافی هستیم البته مینا از من پیشرفتش بیشتره سارا فون ساقی عالی شده این بافتنی هم همه گیر شده غذا هم دلمون رو اب انداخت برم درستش کنم به به پریسا جون خوشگلمون رو ببوس


سلام لیلا جون
چشماتون قشنگ میبینه.
نه عزیزم من هم بلد نیستم همش ساده بافیه از کتاب دبیرستان تقلبی کردم
مامان کوروش
24 دی 91 1:38
خدا این فرشته مهربون رو از ما مامانها نگیرهاگه نبود ما چیکار میکردیم خوب یه عروسک مو دار میخریدید که دختر دار بشه این دختر خوشگل ماخیلی ماهی پریسا جونم


اولش خوبه ولی بعد میشه هووووووو

دیگه از قیافش خوشمون اومد به موهاش دقت نکردیم.
نمدونستم قراره نوم بشه
مامان اتنا
24 دی 91 1:56
نوه جدید مبارک .قربون حرف زدن این دخملی بشم من.خوش به حالتون شما بافتنی بلدید ولی من اصلا در این زمینه بی هنره بی هنرم.........چرا نمیخوای غذا بزاری.من غذاهاتو دوست دالم هوالتا .


میسی اتنا جونم.
خب من هم به عشق شما میذارم که با انرژی مثبتی که مفرستیدکلی خوشحال میشم.
مامان اتنا
24 دی 91 2:00
تو سرما که خیلی میچسبه بابایی هم میگفت بریم بیرون ولی میترسیدم نگینی مریض بشه


خب اره هر چی بیشتر از این فسقلی ها مراقبت بشه انگار باز هم کمه
مامان عسل و آریا
24 دی 91 10:05
واااااااااااااااااااااااااااااااااای اینجا رو ببیننننننننننننننننن
ببین گل دختر چقدر بزرگ و خانوم شدهههههههههههه
مامانی این آهنگ ها میگذاری نمیگی من ذلم نی نای نای میخواد؟

بخدا شرمنده ام دوهفته دیگه که امتحانام تموم شد این قدر بهت سر میزنم که بگی بابا جااااااااااااان بگذار من آپ کنم بعد بیاااااا فدات لطف داری
ببوس این عسل خانوم را.هزارتاااااااااااااا
راستی من از بس عاشق این دخملتم دوست دارم اسم نی نیم پریسا باشه.حالا ببینم بابای عسل هم قبول میکنه


سلام عزیزم ممنون که سر زدی.

خیلی دلم برات تنگ شده بود.

یاد قبلنا به خیر که چقد بیشتر همدیگه رو میدیدیم..

وای چه خوب.من اسمه پریسا رو خیلی دوست دارم.
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:09
سلام
آفرین پریسا جون که بهونه نمی گیره...مامانی اشکال نداره قصه بگو براش...ما که برای علی با این هیکلش هنوز م هر شب چندتا قصه میگیم


سلام سارا جان.

من هم خوشم میاد.
اخی عزیزم مگه چند سالشه خییییییلی بعد تر از این ها هم باید براش قصه بگی..
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:10
اتفاقا ما هم از این قصه ها زیاد گفتیم تا اینکه دلش زد و الان اصلا دوست نداره اسم شخصیتهای داستانش علی باشه
منتظر چاپ کتابتون هستیم


فعلا که پریسا عاشق این داستان های من درآوردی شده تا بعد ببینیم چی میشه...

چشم یکیشو امضا میکنم رایگان میدم خدمتتون
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:12
چه جاااااااااااااااااالب...یه بار برای علی فال گرفتم (از اینا که زنجیر میذارن روی نبض)جوابش این بود علی دوتا پسر میاره
توضیح نوشت:من دست خودم نیستا ...خیلی پسر دوستم


اهان پس برای همین پریسا خانم از حالا صاحاب 2 تا پسر شده هاااااا

توضیح نوشت من:
برعکس من که عاشق دخترممممممممم
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:12
رحمت بر اموات فرشته مهربون
مبارکت باشه فرزند جدیدت پریسای عزیزم


خدا پدر مخترعشو بیامرزه

اصلا هم به فکر رعایت کردنه قانون تک فرزندی نیست هااااااا
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:13
خیلییییییییییییییییییییی ژیلش خوشگله...دستت درد نکنه مریم جون...اگه نگی هیچکی متوجه نمیشه دستبافهعکس شالشم میذاشتی..


وای سارا این همه تشویق

ممنون عزیزم ولی به پای کارای دوستا نمیرسه هاااا

کلاهش تموم بشه اون ها رو هم میذارم.
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:15
به بهههههههههه...بورک خیلی خوشمزس...منم قبلانا درست میکردم ولی الان خیلی بی ذوق شدم دیگه...دستت درد نکنه
با اجازت وقتی سرم تو اداره خلوت شد دستورشو میذارم تو آشپزخونه
میتونی برای مواد وسطش از پنیر و گردو و کنجد و ...استفاده کنی...برای صبحانه عالیه


ببین میگم استاد هستی ؟؟؟!!!!

افرین خانم معلم.حتما این مدلی هم درست میکنم.

قابل نداره و ممنون
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:16
میگم اسم وبتو عوض کن بذار خاطرات پریسا جون و آشپزی برای مامانها
ولی خیلی دستوراتو دوست دارم


نه عزیزم آشپزخونه ی شما برای مامان ها کفایت میکنه.
شما استاد ما هستید
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:18
راستییییییییییییی یادم رفت بگم...
رکورد شکوندی نفر اولی تو پربازدیدا
از نفیس هم جلو زدی


هی وای من

یعنی مردم اینقد آشپزی دوست دارن
مامان علی خوشتیپ
24 دی 91 12:18
ممنون که برای روضه اومدی دوست بامرامم
ولی حیف شد فرصت نشد آخرش یه گاز از پریسا بگیرم


خواهش میکنم عزیزم.

پریسا امروز هم منتظره که امشب بیایم خونتون
زهرا _ مامان مریم گلی
24 دی 91 12:25
سلام گلم....خوبید/؟دلم خیلی خیلی براتون تنگ شده بودممنون که این مدت که سرم شلوغ بود تنهام نزاشتی....دوست دارم و شرمندم که نبودم این مدت....سر فرصت میام و همشو میخونم....این غذای خوشمزه رو هم باید حتما یاد بگیرم....


سلام زهرا جون.
ممنون عزیزم.
ایشالله در امتحاناتت موفق باشی.
خوشحال شدم اومدید.
پرهام
24 دی 91 14:09
زهرا
24 دی 91 15:25
azizam web parisajun ro link kardam .parisa ro bebussssssssssssss


ممنون زهرا جون شما هم لینک شدید
شبکه اجتماعی جیک
24 دی 91 16:36
با سلام دوست داريد، به راحتي لحظه هاتون رو تو يه شبکه اجتماعي ايراني با امکان ارسال عکس، فيلم و فايل و با عضويت دائمي و رايگان اشتراک گذاري کنيد پس معطل نکنيد! لطفا کليک رنجه نماييد www.jeek.ir
حامد و هدی
24 دی 91 18:17
ماشالاه همه جوره هنرمندینا

خانومی چند بار اومدم ولی نمیشد نظر بزارم نمیدونم چرا

اخی پسونکشو ... من بهش بگم کجاس؟؟؟؟ :دی


ممنون عزیزم.
دست کسی بهش نمیرسه
حامد و هدی
24 دی 91 18:17
راستی لینک شدین


شما مدتهاست لینک شدی عزیزم
مامان تارا
24 دی 91 18:44
مبالکش باشه رنگش بهش میاد
ماشاء الله از هر انگشتت .... بقیه اش دیگه زیادی کلیشه ایه نمیگم

جیگر خنده هاتوووووووووووووو


okkkkkkkkkkkk
مامان تارا
24 دی 91 18:46
نوه تو دیدم یه چیزی یادم اومد
دخترعموم برای دخترش یه همچین عروسکی خرید با ذوق و شوق آورد بهش داد و تا مثلا سورپرایزش کنه دخترشم با خوشحالی جعبه رو باز کرد و وقتی عروسک رو دید اخمهاش رفت تو هم و به مامانش گفت از این همه عروسک خوشگل رفتی یه بچه کور ورداشتی برام آوردی!!!!!


اخه این طفلک که چشم داره فقط خوابیده
پرهام
24 دی 91 19:11
نه عزیزم بخاطر ای پیت گفتم
اخه شبیه شمالی بود


آهان
مامان یه فسقِلی
24 دی 91 20:41
باز هم یه پست پر بار و زیبا ...

واقعا لذت بردم

چــه نوه ی کچـــلی

ماشالا به پریسا جون که انقدر خانوووووووووووم شده و دیگه پستووووووووونک هم یادش رفته

به به ... بورکتون هم جالب بود ... نوووووووووووووش جانتوووووووووون ... اینکه حـــلزونی پیچیدید رو خیـــــــــلی خــــــوشم اومد ...

تزئین سس هم عاااااااااالی

مجددا ممنـــــــــــون و حسابی خســـته نباشیـــــــــد


ممنون عزیزم.

خوشحالم خوشتون اومد.

ایشالله خدا یه خوشکل راستکیشو بهت بده.

بله دیگه پریسا خانم شده و تمام کارهای بچه گی رو کنار گذاشته

ممنون عزیزم. لطف کردید.
مامان امیر مهدی
25 دی 91 1:33
سلام عزیزم
اول از همه جا داره که قدم نورسیده رو تبریک بگم
بعدش واقعا دیگه دلمون ضعف رفت نصفه شبی
میگم میشه بجای فر اون غذا رو سرخش کنیم؟


سلام عزیزم. خوبی؟

ممنون

راستش نمی دونم آخه این خمیر باید مثل نون پخته بشه.

تو که فر داری !!!!!
مامان امیر مهدی
25 دی 91 1:34
برو خصوصی
راستی اون بافتنی خیلی قشنگه دستت درد نکنه
اااااا داشت یادم میرفت آپم


چششششششششم و ممنون

چشمات قشنگ میبینه عزیزم.

مجددا چشششششششششششششم
گلاویژ
25 دی 91 7:42
چرا نوشتی میام ولی نیومدی؟

عیبی نداره داشتی آشپزی میکردی

مریم جون !

وروجک ما که از شیر گرفته شد برای این که عادت داشت موقع خواب فکش بجنبه
براش چوب شور
سیب
خیار
سیب زمینی سرخ کرده
پف فیل و
....
میدادم میخورد فکش خسته میشد خوابش میرفت البته این روزها با کتاب هم میخوابه
موفقیت جدید پریسا خانوم مبارک باشه
وروجک ما قصه رو الان در حد تصویر خوانی میدونه و تصویر سازی نمیدونه
ولی باید روش کار کنم
من تیرامیسو درست کردم
آقامون جلوی روی خودم ........آیکون تهوع نداره ؟؟؟
حالا این غذای تو رو درست کنم
قارچ و فلفل دلمه ایش رو نمیخوره
من چه کنم با این مرد بد غذا !
مجبورم جایگزین برای مواد داخلش پیدا کنم
ولی هنرمندی ها
اون آشپزیت اون هم بافتنی ات اون هم قصه گوییت
تو خواهر خوب منی
دوسيت دایم(به زبون پریسا گونه )
راستی مریم جون من هم دختر دوست دارم هم پسر
و تمام عروسکهای وروجکم دختر هستند ....


اره دیگه درگیر آشپزی شدم.

خب عزیزم هنر زن همینه دیگه باید جایگزین مناسب برای مواد غذایی پیدا کنی.یه دفعه میبینی یه غذای جدید درست شد...همین غذا هم من کلی تغییرش دادم تا شد این

برای خوابشون پریسا هم همین مشکلو داره ولی کم کم دارم راهشو پیدا میکنم.شما هم موفق باشی عزیزم.

ای بابا اینقد خانم هنر مند هست که این ها هیییییچ نیستن.

من اصلا فکر نمیکردم برای پسر ها هم عروسک میگیرن.
مادر کوثر
25 دی 91 8:02


آفرین مامانی

واااااااااااای این اول صبحی دهنم آب افتاد


پس دست به کار شو تا ظهر کلی وقت داری
مامان علی خوشتیپ
25 دی 91 8:14
سلام عزیزم
دستورتو گذاشتم تو آشپزخونه...ممنونم


سلام سارای عزیزم.
ممنون ابجی جونم
مامی امیرین
25 دی 91 10:22
سلام...
پس فرشته های مهربون به خونه شما هم اومدن!!!!!
این عروسک همون نیست که لالایی میخونه //آخه قرار فرشته ها یه دونش و با لباس آبی واسه پسملیاممون بیارن
گل دخمل و ببوس.


سلام سمیرا جون
خوبی عزیزم.
نه این خوابه کلا مخصوص لالا هستش
مامان محمد و ساقی
25 دی 91 13:27
سلام
خوبی؟
من بعد از دو روز اومدم
مریم جون منم از این قصه های من در آوردی زیاد میگم.بیشتر سر محمد.ساقی می فهمه من در آوردیه بیشتر.هر جا هم که جا بندازم بهم میگه اون قسمت رو
نگفتی

ولی خوبه براش قصه بگو و کتاب بخون.بهترین کاری که مادر برای بچش انجام میده همینه


سلام مینا جون.

رسیدن به خیر عزیزم.

خب بچه های دوم معمولا خودکفا تر و استقلالشون بیشتره.
خودم دومی هستم

من هم خیلی دوست دارم.
مامان محمد و ساقی
25 دی 91 13:29
مریم جون بافتنین عالیه.من خیلی خوشم اومد.تمیز دراومده
نوه دار شدنت مبارک برای دومین بار


به پای کارهای شما که نمیرسه.
ممنون عزیزم.
مامان محمد و ساقی
25 دی 91 13:31
راستی مریم جون.زیاد نگران این نباش که دیر به ما سر میزنی
پست ها همین جا هستن.هر وقت تونستی بیا.
بهتره که وقتمون بیشتر برای بچه هامون باشه.خوندن خاطراتمون لذت بخشه ولی مهم بچه ها هستن.
اون سوال هم که پرسیدی:
اگر سی دی بلاگ رو بزاری و نت هم فعال باشه با کلیک بر رو ی هر لینکی میتونی واردش بشی


اما تازه به تازه یه چیز دیگس.

خیلی خوبه پس فکر شما عالیه.
مامان کوروش
25 دی 91 14:52
خصوصی


ممنون برای راهنماییتون.
مامان اتنا
25 دی 91 15:27
دوستی نه در ازدحام روز گم میشود نه در سکوت شب اگر گم شدهر چه هست دوستی نیست.دوستت دارم.


ما هم دوستتون داریم عزیزم.
مامان اتنا
25 دی 91 15:38
ببخشید این مقدار مواد چند تابروک بهت داد؟


4 - 5 تا شد.اما خمیرش بیشتر موند که از مواد اماده ی دیگه استفاده کردم.
مامان فتانه
25 دی 91 17:23
هههههه این پسر و عشق است....لباس نو مبارکت باشه عزیزم خیلی بهت میاد


ممنون عزیزم.لباس نو؟
مامان علی اکبر
25 دی 91 17:43
سلام عزیزم
منم خوشحال شدم از دیدنتون.
من اون موقع متوجه منظور سارا جون نشدم،فکر کردم منظورشون اینه که تا حالا دیدمتون یا نه؟؟؟
ولی من چندین بار دختر نازتون رو دیدم توی وبلاگش.خدا حفظش کنه.



سلام گلم.
ممنون عزیزم.
بله متوجه شدم.
من هم خیلی خوشحال شدم دیدمتون.ولی حیف مدت دیدارمون کم بود.
مامان حسناسادات
25 دی 91 17:46
سلام عزیزم خوبی؟؟؟
منم حسنا رو از پستونک گرفتم الان 8 روزه ولی پریشب به خاطر ویروس گوش دردی که اومده بود و حسنا هم گرفته بود مجبور شدم بهش بدم.
ولی خدا رو شکر راحت شدم.
راستی شرمنده بدون خداحافظی رفتم حسنا حالش خوب نبود اصلا نمیاستاد.خیلی دوست داشتم بیشتر بمونم.خیلی هم خوشحال شدم دیدمت.
......................
حتما باید بورک رو درست کنم به نظر خوشمزه میاد.
کم کم داری هنراتو رو میکنی هااااا.
خیلی ژاکت پریسا جون نازه.
دست مامانی درد نکنه.



سلام ممنون عزیزم.
من هم خیلی خوشحالم که از پستونک گرفتمش. واقعا داشت دیر میشد.

خدا نکنه بلا دور باشه الان بهتره؟؟
خواهش میکنم عزیزم. هنر نزد دوستان است ما هیچ کاره بیدیم.
مامان محمد و ساقی
25 دی 91 17:57
مریم جون دوباره سلام
می بینی چطوری میام و میرم.
آشپزیت حرف نداره.از این بورک خیلی خوشم میاد.یه جا دیده بودم ولی یادم نمیاد کجا
چرا دیگه نمیخوای آشپزی بزاری.این کارت حرف نداره


مرسی میناجون خونه ی خودتونه عزیزم.

دوست دارم برای هر پست یه غذا بذارم.زیاد آماده دارم. ولی میگم شاید دوستان خوششون نیاد.
مامان سبحان جون
25 دی 91 20:35
وب زیبایی دارین ماشالا به این گل دختری ماشالا به فرشته مهربون که یه نوه دیگه به این مامان جونی مهربون داده بااجازه لینک شدید به ماهم یه سری بزنید


ممنون از محبتتون و نگاه زیباتون.
مرسی عزیزم.الان میام خدمتتون.
مامان کوروش
25 دی 91 20:51
خصوصی


مامان عسل و آریا
25 دی 91 22:52
خصوصی داری عزیزدلم


ممنون عزیزم.
مامان تارا
25 دی 91 23:03
سلام بانو تشریف ببرین اونور یه کم درگوشی بحرفیم
مامان آمیتیس
25 دی 91 23:19
سلام دوست خوبم
ممنون بهمون سر زدین
بخاطر یه سری مردم آزار عکسا رو رمز گذاشتم. رمزو براتون خصوصی فرستادم
پریسا جونو ببوسید


سلام عزیزم.
ممنون گلم.

امان از دست مردم ازار
مامان آمیتیس
25 دی 91 23:37
خیلی دلم میخواد این غذا رو درست کنم اما متاسفانه فر ندارم
تو مایکروفرم میشه درستش کرد؟


اره عزیزم میشه فقط به زمان پخت بیشتری نیاز داره.چون خمیرش باید پخته بشه.
مامان تارا
25 دی 91 23:45
مرسی عزیزم من شما رو نداشتم چیکار میکردم/
مثل یه خواهر همیشه پشتم وایسادی ممنون از اینکه بهم قوت قلب میدی / آخرششششششششششی


منم هم خیلی دوستتون دارم عزیزم.
من هم کنار شما دوستای گلم احساس ارامش میکنم.
مرجان مامان پریساجون
25 دی 91 23:48
نوه جدید مبارک


میسی خاله.

ایشالله شما هم به زودی نوه دار میشی.
مرجان مامان پریساجون
25 دی 91 23:51
مریم جون دستت درد نکنه.خیلی خوب کردی که دستور ش رو گذاشتی.


خواهش میکنم. قابل نداره
مامان یاسمن ومحمد پارسا
26 دی 91 0:36
سلام مامانی عزیز متاسفانه مدتیه وبلاگتون را باز میکنم وبلاگتون قسمت بالاش سیاه رنگیه اون قسمت که رنگ سیاهه از گوشه وبلاک اومده روی وبتون گفتم بگم بدونید پریسای عزیزم را ببوسید


سلام عزیزم.
ممنون خبر دادید.
نمیدونم اشکال از چیه.
چک میکنم.
مامانی درسا
26 دی 91 3:35
اووووووو این بورک باید خوشمزه باشه مامی حتما" درستش میکنم .....این کتاب ماچراهای پریسا چاپ شد خبر بدی ها و بعد هم بمیرم پستونک دیگه نمیخوره الهی ...... روزی دختر من که جدیدا" دو سه تا پستونکو با هم تو دهنش میکنه


ممنون عزیزم.

خدا نکنهو باید بهم تبریک هم بگی گلم.

ای خدا نذار .....بعد پشیمون میشیواینقد دابسته میشه که نگووووووووو........
مامان علی خوشتیپ
26 دی 91 8:17
خصوصی


چشششششم
گلاویِژ
26 دی 91 9:29
خصوصی داری آجی جون !


ممنون ابجی جونم.
مامان حسناسادات
26 دی 91 9:55
ممنون عزیزم از راهنماییت
حسنا هم سوپ و غذاهای آبکی دوست داره.برنج دوست نداره.
من فکر کردم چون تا 1 سالگی بهش غذای میکس شده میدادم بلد نیست بخوره.
قرار بود خونه م بیام ولی همونشب بابام از کربلا اومد دیگه نشد بیام.
خدا رو شکر الان بهتره.
ولی پدرم دراومد تا خوب شد بدجور گزیه میکرد.
مواظب پرسا باش ویروسا همه واگیر دارن دکتر که رفتم گفت جاهای شلوغ و مکان های بسته نرم.

زیارتشون قبول باشه.

از این به بعد میکس شده بهش نده...میام برات توضیح میدم.
مامان حسناسادات
26 دی 91 10:04
راستی تا کی به پریسا با شیشه شیر دادی؟؟آخه حسنا هم شیر خشکیه.گفتم تا 1سال و 8 ماه از شیشه بگیرمش.
من حسنا کلا خیلی بذغذاس.اعصابمو خیلی خورد میکنه واسه غذا خوردنش.بعید میدونم خوب شه.


تا ا سال و 5 ماهگی بیشتر بهش شیرخشک ندادم.

نه اینطور نیست عزیزم خوب میشه. نگران نباش
م
26 دی 91 10:59
سلام واقعا چه مامان هنرمندی داری پریسا جون خوش به حالت . واقعا لباسش عالی شده این غذا هم به نظرم خیلی خوشمزه میاد من که همین امروز می رم درستش می کنم بازم برامون از غذاهای خوشمزه ات بذا ر . پریسا جون خیلی خوشگل شدی خاله .


ممنون عزیزم. قابل این همه تعریف نبودیم.

لطف دارید چشم ایشالله درست میکنم.

مرسی خاله.
مادر کوثر
26 دی 91 11:51
سلام عزیزم
با پست های مسافرت و فرار از آلودگی تهران به روزیم


سلام.
چشم حتما میام.
مامان علی خوشتیپ
26 دی 91 12:30
دوباره خصوصی
زینب عشق مامان و بابا
26 دی 91 14:00
________@@@@@@___________@@@@@
_______@@@________@@_____@@_______@
________@@___________@@__@@_______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@___________________@@@@@@@
__@@@@@@@@@_________________@@@@@@@
__@@______________________________________@@
_@@_________________@@@@@________________@@
_@@________________@@@@@@_______________@@
_@@@______________@@@@@@______________@@@
__@@@@_____________@@@@____________@@@@
____@@@@@@______________________@@@@@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@_____________@@
________@@@________@@@____________@@
________@@@______@@@__@__________@@
_________@@@_____@@@___@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________________@
____________________@______________
_____________________@
______________________@ ـــــــــــــــــــــــــ
____________@@@@___@@__@__@
_____________@____@@_@__@__@
______________@@@____@_@@@
_______________________@
سلام سلام


سلام
مامان علی خوشتیپ
26 دی 91 14:43
خصوصی نوشتم تو آشپزی


ممنون عزیزم میرم میخونم حتما.
گلاویِژ
27 دی 91 9:42
مریم جون

با طلا نشسته بودیم وبلاگم رو میخوندیم

یه سری اومدیم به وبت

بهت نمیگم چی گفت وقتی غذات رو دید !

ولی همون نظری رو داشت که میدونستم !



خب میگفتی عزیزم!!!!!
مامان یه فسقِلی
27 دی 91 12:00
منـــــت بر ســر تقـــویم گــذاشت و زمســــتان را خجـــالت زده کرد ...

دی را سرافـــراز کــــرد و عدد 27 را برای مـــن خــوش یـــمن کرد ...

بیا پیشم تا بهت بگم و خودت ببینی 27 دی چه روزیه.

تشــــــریف بیار گلم


الان میام عزیزم.
نازگل
27 دی 91 12:02
سلام . من شما رو لینک کردم!!! بی زحمت منو با عنوان طراحی عکس و تقویم 92 برای نی نی خوشکلا لینک کنید و بهم خبر بدید!!! http://nazgol1391.blogfa.com ممنونم
حسناسادات
27 دی 91 12:58
ممنون عزیزم
خیلی جامع و کامل توضیح دادی


خواهش میکنم عزیزم.
خاله زهره مامان آرشیدا کوچولو
27 دی 91 13:21
وووووووواااااااااااااای وب عروسکم امروز هم جزء پر بازدیدها بودها فکر کردم پست جدید گذاشتید نگو پست قبلی رو هم پاک کردید
میبینم با سارا جون توی رقابت بافتنی افتادید یه وب بافتنی هم بگذارید تا ما هم بشیم شاگردتون اما خداییش خیلی ژیله نازی برا فرشته کوچولومون بافتی دستت درد نکنه


سلام عزیزم.
ممنون گلم.
وای نگو رقابت اون هم با ساراجون.من یکی که نیستم.
به زودی پست میذارم.ممنون که اومدید.
مامان محمد و ساقی
27 دی 91 13:45
سلام مریم جون.هر وقت تونستی بیا وبم تولد داریم


سلام.اخ جون الان میام.
مامان علی خوشتیپ
27 دی 91 14:13
ممنون عزیزم بابت نظراتت
نه من فعلا فکر نکنم وقت کنم دستور بذارم...آزادی ...در اختیار خودت


خواهش میکنم.
ممنون.
چشششششششم.
مامان آمیتیس
27 دی 91 15:45
سلام مامان پریسا جون
منم با افتخار شما رو لینک کردم و خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم
من خودم شمالی هستم اما همسرم خوزستانیه (ماهشهر)
ایشالا خدا پریسا جونو براتون حفظ کنه


مرسی عزیزم.لطف کردید.
مامان یاسمن ومحمد پارسا
27 دی 91 15:56
سلام عزیزم همین الان اومدم خدارا شکر مشگل حل شده و وبلاگتون درست شده ممنونم که اومدید پیشمون می تونم بپرسم چطور مشکل و حل کردید وبلاگ یکی از دوستان هم همین مشگل و داره می خوام با کمک شما راهنمایش کنم ممنونم از لطفتون


خواهش میکنم. میام میگم.
ستاره زمینی
27 دی 91 16:41
عزیزم مبارکت باشه عروسکت که گل پسرتم هست ................
مامانی چه زود صاحب 2نوه اونم پسر شدید .مبارک باسه////


ممنون گلم.
مامان فرنیا
28 دی 91 8:23
اول عجب دختری دست مامان درد نکنه ولی بعدش این مامان همه جوره هنرمند است اشپز خیاط بافنده و....بقیه هنرهاتو رو کن ولی از نظر من بزرگترین هنرتون مادر عالی بودن است


هر چی باشم به پای شما که نمیرسم عزیزم.

ممنون گلم شما هم حرفندار.
ilijoon
28 دی 91 12:43
دستتون درد نكنه ماماني بافتني گل دخملي خيلي خوشگل شده


مرسی عزیزم.
ilijoon
28 دی 91 12:43
چه پسر خوشگلي داري پريسا جون خدا برات نگهش داره


ممنون

ایشالله
مامان ماهان
28 دی 91 18:17
خدا فرشته مهربونت رو حفظ کنه.
راستی مریم جون چه نکته مهم و خوبی رو درمورد ورز ندادن دوباره خمیر گفتین.نمیدونستم.


ممنون عزیزم.

من هم نمیدونستم به تازگی یاد گرفتم . نوشتم تا دوستان گلم هم استفاده کنن.
مامان امیرعلی جیگر
28 دی 91 18:41
بابا مریم جون هنرمندیها توام.کفمان برید.دهانمان آب افتاد.شکممان بر غار و غور افتاد.بدنمان لمس شد.
آخر دیگر چه بگویم.زبانمان قاصر است


خب عزیزم دست به کار شو شما هم کم هنر مند نیستی!!!!!
مامان امیرعلی جیگر
28 دی 91 18:42
پس فرشته مهربون به خانه شما هم سر زد.عجب دست و دلباز است این فرشته.فکر کنم پسته ریاستی دارد


البته خوب ته جیبش به جیب بابا وصل شده
مامان محمدپارسا
29 دی 91 22:25
سلام عزیزم
بازم مثل همیشه عالی بود واقعا هنرمندید


سلام لطف دارید عزیزم.
مامان نیایش
30 دی 91 18:10
به به می بینم که فرشته ی مهربون سراغ تو هم اومده عزیزم چه پسر خوشگلی هم داری مبارک باشه مریم جون نوه های گلتما شاا لله از هر انگشتت صد تا هنر می باره هاااااااااااااسفند برا خودت دود کن حتماخیلی قشنگ بافتی


سلام عزیزم.اره دیگه وقتش بود فرشته ی مهربون به خونه ی ما هم سر بزنه.
مرسی عزیزم.کار خاصی نیست که.
مریم--------❤
11 اردیبهشت 92 13:48
مادر ای زیباترین گل باغ هستی
روزت مبارک


ممنون مریم جون.