آغاز محرم
عالم همه قطره و دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کنداز قاتل خویش
از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
فرا رسیدن ماه محرم و شهادت امام حسین و یاران بزرگوارشون را به همه ی دوستان تسلیت میگم.
پریسا در شب اول محرم کنار گهواره ی علی اصغر
دیروز جمعه بود و چون هوا خیلی خوب شده تصمیم گرفتیم از خونه بریم بیرون.
و با دایی ها و عمو و عمه و خاله مینا به پارک مجتمع ساحلی رفتیم.
از لحظه ایی که رسیدیم من و پریسا خانم برای تاب بازی رفتیم (البته پریسا خانم تاب بازی میکرد و من مراقبش بودم ).
بعد از نهار هم دوباره رفتیم و دیگه تا آخرین دقایق که دیگه میخواستیم برگردیم پریسا خانم داشت بازی میکرد. البته من هم سعی کردم از روزش کمال استفاده رو ببره و تا میتونه بازی کنه و شاد باشه.خدا رو شکر که بهش خوش گذشت
بقیه ی عکس های پارک را در ادامه میذارم.
وقتی کاری میکنه که باید یه کوچولو باهاش دعوا کنم سریع دستشو میذاره رو گوشش یعنی داره تلفن میکنه و باگریه و صدای بلند میگه:
الووووووووووو بابا کداییی بیا دیده (بابا کجایی بیا دیگه)تا شکایت منو به بابا بگه
هر وقت کسی زنگ میزنه خونه یا ما زنگ بزنیم ،سریع میگه :کی بود؟؟؟چکار داشت؟؟؟؟
کامل با جزئیات مکالمه باید برای خانمی توضیح داده بشه.
چند روز قبل بابایی باهاش قهر کرد چون یه کاری کرد که بابایی بهش گفته بود انجام نده. کلی منت کشی کرد تا بابا باهاش اشتی کنه.وقتی آشتی کردن برگشت به بابایی گفت:
پسیم دوست دایم . عاشششششششقتم (با همین شدت)
بابایی گفت اینو دیگه از کجا یاد گرفت!!!!!
حالا باز خوبه نوشتن بلد نیست وگرنه مثل بعضی هااااااا........
ادامه ی مطلب جریان نقاشی کشیدنو نوشتم خوندنش خالی از لطف نیست
اول رفت تاب بازی و من هم کلی تابش دادم. خانمی خسته هم نمیشه از تاب بازی
فقط برای نهار اومد کمی نشست
دمپایی براش اوردم تا راحت باشه. وسط راه درشون آورد تا پا برهنه بودنو هم تجربه کنه
یکی از کادوهای تولدش این وایت برد و ماژیک بود. پریسا خیلی دوستشون داره. یک بار دادم دستش تا نقاشی بکشه. فقط شانس آوردم که یه پارچه زیر دستش پهن کردم تا فرشو نقاشی نکنه.
بهم گفت بویو. تابا خیال راحت کارشو بکنه.یه نیم ساعت بعد اومد گفت :
مامان اقاشی کشیدم.
وقتی نگاهش کردم قیافم این شکلی شدو وو
تمام صورت ، دستها تا ارنج ، پاها تا زانو اقاشی شده بودن!!!!!!!!!
دیگه فقط به فکر پاک کردنشون بودم و از اخرین مرحله ی اقاشی عکسی نگرفتم.
ولی قبل از اینکه تنهاش بذارم این ها رو گرفتم.
پریسا خانم برای اولین بار نارنگی رو خودش پوست گرفت
ممنون که وقت گذاشتید.
میخواستم ازپشت صحنه ی تولد برای این پست بنویسم ولی به دلیل شروع
ماه محرم،گذاشتم برای یه وقت دیگه.