پریسا و شبکه ی استانی....
سلام.......
دیروز یعنی 5شنبه 13 / 7 / 1391 .... ساعت 10 صبح بابایی از محل کارشون زنگ زدن خونه و گفتن که یکی از دوستاشون که در برنامه ی بادبادک ها هستن به محل کارشون اومده و پیشنهاد داده که پریسا رو برای برنامه ی زنده به استادیوم ببریم.
من اول خیلی نگران بودم و نمیخواستم قبول کنم. ولی بابایی اسرار داشت که پریسا بره من هم دیگه حرفی نزدم ولی ته دلم نگران بود....
قرار شد ساعت 1 و نیم بریم دنبال ستایش (دختر دایی حسین) تا همراه پریسا باشه تا پریسا احساس غریبی نکنه. ساعت حدود 2 بود که ستایش هم سوار کردیم و نیم ساعت بعد به مرکز صدا و سیما رسیدیم.
ساعت 2 و نیم بچه ها رو تنها به طرف اتاق ضبط برنامه بردن و من و مامان و باباهای دیگه در سالن ایستادیم.
از لحظه ایی که پریسا ازم جدا شد دلشوره گرفتم. و هر بار کسی از درب اصلی بیرون میومد انتظار داشتم پریسا رو برام بیاره.همش نگران بودم نکنه گریه کنه، یه بار غریبی نکنه، نکنه سرش داد بزنن، یه بار نخوره زمین و.........
خلاصه ساعت 3 شد و تلویزیون داخل سالن برنامه رو به طور زنده برامون پخش کرد.همین که برنامه شروع شد.............
بله.....دیدم که پریسا خانم خیلی آروم کنار ستایش نشسته رو صندلی و داره به اقای مجری نگاه میکنه و اونوقت من اینطرف....کلی خندم گرفت که چقدر دلهره داشتم...
برنامه پخش شد و بعد از حدو 1 ساعت پریسا خانم برگشت. بابایی هم که بعد از پیاده کردن ما به خونه برگشت تا برنامه رو برامون ضبط کنه تا بتونیم هم برای یادگاری داشته باشیم و هم اینکه من بتونم ببینمش .دست بابایی درد نکنه.
واین هم پریسا و برنامه ی بادبادک ها از شبکه ی استانی...
بقیه ی عکس ها هم در ادامه...
در سالن انتظار و مشاهده ی پریسا خانم
ستایش هم کنارش نشسته و 6 دانگ حواسش بهش بود