پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

فصل 36 : فقط از پریسا جون

1391/5/6 16:40
نویسنده : مامان پریسا
2,503 بازدید
اشتراک گذاری

زیبا

سلام به همه دوستان عزیز. نماز و روزه ی همه قبول باشه.

ایشالله که ما رو هم در دعاهاتون فراموش نکرده باشید.

امروز میخوام فقط از پریسا جون بنویسم.بغل

هزار ماشالله به دختر باهوشم که حافظه ی خیلی خوبی داره . دیروزصبح یه قطعه از اسباب بازیش رو روی اپن دید در حد گذرا. گذشت تا بعد از ظهر یعنی بینش هزارتا کار دیگه انجام دادیم.

بازی و غذا خوردنو اومدن بابایی و ...... عصر که شد به طور اتفاقی یه قسمت دیگه از اون اسباب بازی رو بین وسایلش پیدا کرد. بدو بدو اومد سراغم و دستمو کشید سمت اپن و اشاره به بالا...

من هم که ماشالله حافظم توپ ..... نگران هر چی میگشتم که این بچه چی میخواد و هر چی نشونش میدادم فایده نداشت. آخر سر بلندش کردم و ایشون یکراست رفت سراغ اون قطعه از وسیلش !!!!!! منو میگید....تعجبتعجبتعجب یعنی از صبح تا حالا یادت موند که این بالا چی دیدی؟؟؟؟

و این اتفاق بارها و در حالات مختلف اتفاق افتاد. برداشتن کتاب از پشت مبل که قبلا دیده بودش و چیزهای دیگه که قبلا" جایی گذاشته وبعد یکراست میره سراغشون.....

دیشب خونه ی مامان جون بودیم. مامان جون دنبال مهرشون میگشتن که دست پریسا بود. پریسا یکراست رفت سمت زیر مبل. مامان جون گفت اونجا نیست بهش گفتم وقتی پری میگه هست پس هست. و بعد از نگاه کردن به اونجا مهر پیدا شد...نیشخند

دایره ی کلمات و مخصوصا" استفاده از افعال به جا و سر جای خودشون تازگی ها از هنر های پریسا خانمه.

داشتم کف آشپزخونه رو تمیز میکردم و پریسا منو نمیدید . برگشت به بابا گفت مامان کداس؟

(کجاست) .... من صداشو شنیدم و گفتم من اینجام پریسا. بدو بدو اومد دنبالم و گفت مامان کدایی؟ ( کجایی )

تا یه چیزی از دستش میفته میگه اوتا (افتاد )

وقتی یه اتفاق کوچولو میفته مثلا" سبد اساب بازی هاش چپ میشه و صدا میده ، با هیجان بر میگرده سمتم و میگه مامان دیدی؟ بغل

یه سرویس چای خوری کوچولو داره . همشونو مرتب میچینه و بعد اول براب خودش چای خیالی میرزه و میخوره و بعد هم برای من و بعدهم برای بابا.

خدایا ببخش که روز ی هزار بار به خاطر دل پریسا خانم تظاهر به روزه خواری میکنیم خجالتوگرنه پریسا خانم که ول کن نیست !!!

یه کتاب داره که تصاویر حیوانات ، میوه ها ، وسایل حمام و..... را نشون میده . مرتب اسماشونو براش میگم . پریسا هم تقریبا" همه رو یاد گرفته و تا بهش میگم فلان چیز مثلا" موز دستشو میذاره روی شکلش.

عاشق کارتون شده از فتیله ایی ها گرفته تا عمو پورنگ و خاله شادونه  تا پلنگ صورتی و پینگو و حتی تازگی ها اسکو بی دو که اسمشو هم میگه ( اکوبدو )

tv خونه ی ما فقط باید کارتون نشون بده . وگرنه پریسا خانم .....

خیلی طولانی شد. باقی هم برای پست بعدی. و عکس ها هم در ادامه .

ممنون که تشریف آوردید و وقت گذاشتید.

پریسا خانم در حال نقاشی کشیدن.

کیفیتش پایینه چون از روی گوشی گذاشتم

بقیه هم در ادامه....

 

پریسا میاد داخل آشپز خونه با عروسکاش و همین قسمت که فرش نداره بساطشو پهن میکنه. الان خودش و عروسکاش در حال لالا کردن هستن.

این یه مدل اسب سواری...

این هم یه مدل اسب سواری....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (95)

مامان سویل
6 مرداد 91 18:18
وای خدای من چقدر کارهای پریسا جون به کارهای سویل من شبیه مخصوصا بساط چایی


خب دختر خانم هستن دیگه.
مامان کوروش
6 مرداد 91 18:25
سلام عزیزم ممنون که اومدی وممنون از همدردیت امیدوارم خدا بهتون شادی بده


باز هم تسلیت میگم عزیزم
آجی مهدیه
6 مرداد 91 20:57
بدو بدو اومدم که تو یکی بهونه نداشته باشی
عزیــــــــــــــــــــــــــــزم پریسای ناناز من
من عاشخ این مدل حرف زدنای این فرشته کوچولوهام
یکیشم فاطمه زهرای من
میخواد بگه سمیرا میگه امیرا
میخواد بگه منم میام میگه انم ایام


خوش آمدید.زبون روزه راضی نبودم خسته بشید.
وای عالمی داره این حرف زدنشون.
مامان علي خوشتيپ
6 مرداد 91 23:27
تواولين نفري هستي كه بهش رمزو دادم


مرسی
خاله باران
7 مرداد 91 0:58
خاله قربون این حرف زدنت بشم...
نی نی می بینی می خندی؟؟؟


خدا نکنه خاله جون.
بله تازه کجاشو دیدی
خاله باران
7 مرداد 91 0:58
قبول نیست..شما روزه هاتون را خوردید.من و پریسا شاهدیم...


نه به خدا نخوردیم
فرزانه
7 مرداد 91 1:00
سلام.
ممنون برای کامنتهات.
من امدم آهنگ نبود..چند بار...خواهر زاده ام می گند سر کار هستید خاله...نکنه سکوت را می گی؟اون ار که من عمریه دارم می شنوم..بیایید تو وبم خوب می شنویدا.


سلام گلم.
وای چرا نشنیدید؟
شاید با مرور گر شما قابل پخش نباشه.اما علامتش که سمت راست وبلاگ هست که؟
حالا با اکسپلوره وارد شو حتما" میشنوی.
فرزانه
7 مرداد 91 1:01
خیلی ها از جمله مادر نامی که گفتم..یکی هم از همون مامانهایی که نظر داده بودند.گفته بودند من ه نمی فهمم چرا شما ناراحتید؟نامزدی که اشکال نداره...


مردم که از دل ارم خبر ندارن.
یه چیزی میگن. ولی نمیدونن تو دل ادم چه خبره.
فرزانه
7 مرداد 91 1:03
برای خاله خیلی دعا کنید.منم امروز اصلا حالم خوب نبود.البته ادامه دیشب بود.افطار نتونستم غذا بخورم.سحر هم پا نشدم چون تا دم صبح بیدار بودم...خوب دیگه معلومه جون نداشتم...تازه خوابهای بد هم دیده بودم... دلم هم تنگ شده بود.شما هم نبودید...


بمیرم عزیزم.
این همه خودتو زجر میدی اخرش که چی؟؟؟
من ه دیشب خواب بد دیدم... خیلی ترسدم.
اصلا" نتونستم بیام نت. همین پست رو هم به زور گذاشتم.
میبینی که اصلا" خوب نشده....
مامان امیر علی
7 مرداد 91 9:39
سلام.مریم جونم.خوبی؟پریسا گلی خوبه؟نماز و روزه هات قبول عزیزم


سلام عزیزم.
ممنون ما خوبیم.
از شما هم قبول باشه
مامان امیر علی
7 مرداد 91 9:40
شرمنده دیر به دیر سر میزنم.به مولا وبلاگتو همیشه میخونم.این سری اصلا وقت کامنت گذاشتن نداشتم.
خودت که خبر داری تو اثاث کشی بودم


منم فکر کردم قهری که نمیای.
مامان امیر علی
7 مرداد 91 9:40
از این به بعد بیشتر میام .چون دیگه کاری ندارم.
راسی من پسته جدیدتو دیشب خوندم.


خسته نیاشد.
ممنون
مامان امیر علی
7 مرداد 91 9:41
نه که کامم تو هاله امیر نمیذاشت کامنت بزارم.الان که خوبه اومدمو دارم کامنت میزارم


خوش آمدید
مامان امیر علی
7 مرداد 91 9:42
بوسسسسسسسسسسسسسسسس برا پریسا و مامانه گلش


مرسی عزیزم.
همچنین برای امیر علی ناز و مامان خوشکلش
fahime
7 مرداد 91 10:00
قربونت برم کارهات مثه خودت زیبایند مامان پریسا جون طاعاتت قبول چه میکنی؟


مرسی عزیزم .
از شما هم قبول باشه. شکر خدا...


فهیمه جان چرا نمیشه براتون کامنت داد؟؟؟؟
مامان نيما
7 مرداد 91 11:23
چه كاراي بامزه اي انجام ميده قربونش برم با چايي ريختنش خوب از الان داره كار خانما رو انجام ميده


یه پا کد بانو شده پریسا خانم
مامان زهره
7 مرداد 91 11:42
سلام ماماني مهربون اول از همه روز كله گنجشكي پريسا جونم قبول باشه بعد عباداتتون قبول.خوبين؟خوشين ؟
هميشه خوب باشين


سلام زهره جون.
ممنون عزیزم.
از شما هم قبول باشه.
خدا رو شکر خوبیم.
مامان زهره
7 مرداد 91 11:50
متوجه نشدم پست چي؟ توي وب من يا وب شما؟ انشاء الله بر آورده شدن حاجات
مامان زهره
7 مرداد 91 11:57
محمد سپهر هم عاشقه اسبه


پریسا هم همینطور
مامان زهره
7 مرداد 91 11:58
راستي نمي دونم شبكه پويا نمايي را شما مي تونيد ببينيد يا نه همش كارتون خش مي كنه.كافيه تلويزيون ديجيتالي داشته باشيد


نه ولی پرشین تون داریم
مامان زهره
7 مرداد 91 12:01
راستي عزيزم كلي باهاتون حرف دارم.باور مي كني هنوز عكست گوشه چشمم نقش بسته همون عكسي كه پيش بابايي و پريسا جون هستين و من بهت گفتم يه حس خوبي پيدا كردم.اما نمي دونم صلاح هست حرفهامو بگم يا نه؟!


خواهش میکنم عزیزم شما لطف دارید.
هر جور صلاح میدونید به هر حال خوشحال میشم با دوست عزیزم هم صحبت بشم.
مامان زهره
7 مرداد 91 12:08
ممنون عزيز دلم .شايد تا بعد...............


هر جور راحت هستید.
مامان علی خوشتیپ
7 مرداد 91 12:33
ماشاالله به پریسا جونم که اینقدر باهوشه


باز خوبه بر عکس مامانشه
مامان علی خوشتیپ
7 مرداد 91 12:34
این روزا تلویزیون همه خونه ها کارتون پپخش میکنه


دقیقا"
مامان علی خوشتیپ
7 مرداد 91 12:34
خوبه که از اسب سواری نمیترسه


تازه پایین هم نمیومد.
مامان علی خوشتیپ
7 مرداد 91 12:36
ممنون بابت نظر زیبات .یه عالمه بهم انرژی مثبت داد
خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن شماها
اکثرا نظر شما رو داشتن
از این به بعد پستای خونوادگیمو رمزدار میکنم ولی فکر نکنم دیگه وقت داشته باشم جای دیگه ای وب بزنم.
بازم ممنون


خواهش میکنم. بالاخره باید یه جا به درد دوستا بخوریم.
ایشالله که واقعا" مفید بوده باشه.
مامان علی خوشتیپ
7 مرداد 91 12:37
از مشهد که برگشتم هر وقت خواستی بیا پیشم یا با هم قرار میذاریم...


ایشالله به سلامتی برید و برگردید.
چشم حتما
فرزانه
7 مرداد 91 12:52
سلام.نه فایر فاکس حتی ایکن پخش را هم نشون نمی داد....
اره شنیدم...گریه هم کردم... خوشگله..


حالا چرا گریه؟؟؟
خاله باران
7 مرداد 91 12:53
والا چی بگم؟


بیا بگو. روشنه
مامان ا تنا
7 مرداد 91 14:18
اسبای پارک دزاب درست گفتم


اره عزیزم.
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
7 مرداد 91 14:19
سلاممممممممممم
خوبین..خوشین...
ای جانم خاله..ماشالا...
وایییییییییی امیرعلی هم میگه اوتاد...
خوش به حالت مامانی دخترت از الان برات چایی میریزه...


اره دیگه میخواد از مامان پذیرایی کنه
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
7 مرداد 91 14:21
عکسهاشم خیلی قشنگ بود...
عزیز من با امیرعلی کار نمیکنم..چون هنوز نمیتونه کلملت و خوب بگه..پس مسلما خوب یاد نمیگیره.
راستی عزیز الان باز اینجا رعد و برق و بارون اومد..سریع به یاد شما افتادم...


ممنون
ولی کلماتی که میتونه بگه چی؟؟؟من اون ها رو کار میکنم.
وای چه خوب. دعا کنید هوای اینجا کمی بهتر بشه
سارا(مامان سوگل)
7 مرداد 91 14:29
سلام عزیزم.خوبی؟دختر گلت چطوره؟تو این ماه عزیز برای ما هم دعا کنین.


سلام. ممنون محتاج دعای دوستان هستیم.
سوسن
7 مرداد 91 16:47
ماشالا به هوش و ذکاوت پریسای عزیزم.

چه اتاق خوشکلی داری عزیزم دست بابایی درد نکنه قدرش رو بدون خیلی باسلیقه س.

بابت بابابزرگ تسلیت میگم ایشالا غم آخرتون باشه.


مرسی سوسن جون.
ممنون که وقت گذاشتی.
خاله جون
7 مرداد 91 16:48
سلام ممنون که بهمون سر میزنی
واسه پریسای عزیزم که هر روز شیرین تر میشه


مرسی خاله جون
سمانه مامان پارسا جون
7 مرداد 91 18:14
سلام خوبین؟

طاعاتتون قبول

چه کارای با مزه ای میکنه این گل دختر
میبوسمت عزیزم
با اون اسب سواریت


سلام. ممنون سمانه جون

از شما هم قبول باشه

ممنون که اومدید.
بابای دوقلوها
7 مرداد 91 20:54
آفرین به عموویی باهووووش خودمممممممممممممممم
مامانی کم آوردی دیگه

مامانی کارتون زیادی هم خوب نیستااا
مواظب باشید
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید


سلام ممنون از یاد اوریتون.
ولی خب فعلا" کوچولو هستن تازه بینش هم کلی کتاب براش میخونم و بازی های دیگه.....
در ضمن برنامه های آموزشی خوبی هم داره که پریسا اون ها رو هم نگاه میکنه
طنین
8 مرداد 91 1:05
عزیزمه پریسات
ما هم بیایم بهمون چایی میده؟
راستی عزیزم چه غذایی خواسته بودی برات بذارم؟


مرسی طنین جونم.
میام برات میگم
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 7:09
سلاااااااااااام عشقم خوبی؟ میگم چه روزای باحالی با پریسا جوون میگذرونی حتما صداشو ضبط کن یادگاری بمونه


مرسی عزیزم.
اره کلی عکس و فیلم داره
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 7:26
وووو اسب واقعی سوار شده نترسید که؟


دخترم خیلی شجاعه
مامان دو قلوها
8 مرداد 91 10:51
وای که من عهاشق بچه تو این سنم که حرف زدنش فقط خودش میفهمه و مامانش برای همچین روزی لحظه شماری میکنم


ایشالله به سلامتی بیان تو بغل مامانی
مامان زهره
8 مرداد 91 11:16
روي ماه پريسا جون را ببوس


ممنون
فرزانه
8 مرداد 91 11:24
سلام.این چه حرفیه...پس من مزاحمت می شم؟؟؟ در مورد استاد هم...نمی دونم ..از بس هر وقت یه چیزی گفته بهمون من بده سرم امده.دهنش که باز می شه من می ترسم..باور کن با این که می ترسم.هی به خودم می گم نه اون منظورش اینه که واضاع خوبتر می شه..ولی یه چیزی هم بهم می گه خوب بسه..خودت که می دونی.... دیروز تا گفت شما باید ببخشید همون وقت اون زنگ زده بود...ولی وقتی اومد پیشم گفت من کاری کردم تو بهم ریختی؟یا ببین تو این راه یه وقتهایی از همه بدت میاد یه وقتهای از من متنفر می شی .یه وقتهایی خیلی دوستم داری...شاید هم نداشتی...دلم براش سوخت...بعد دستم را گرفته بود تا تبادل انرژی بکنه...وای یهو ادم حس می کنه همه حجابها ریخته می شه...خیلی بد بود..دستش را فشار دادم گفتم شیطوونی نه.چون فهمیدم داره می گرده تا گرفته گی را حس کنه...یهو گفتم من دوست ندارم حرفم از اینجا بیرون بره...
فرزانه
8 مرداد 91 11:25
وای ممنون عزیزم که برای من وقت می ذاری.من شرمنده این همه خوبی تو هستم...


خواهش میکنم. این چه حرفیه
خاله باران
8 مرداد 91 14:09
دلم برات تنگ شده دوستم



من بیشتر عزیزم
مامان اسرا واسما
8 مرداد 91 15:14
سلام.مریم جونم.خوبی؟پریسا گلی خوبه؟نماز و روزه هات قبول عزیزم
قربونش برم چه شیرین زبون شده
ببوسش حتما.بخاطر دوره و فعالیتهای بعد کلاسها نمیتونم بیام نت دلم برا همه تنیده


سلام گلم.
ممنون خوبیم. ایشالله شما و دخملی ها هم خوب باشن.
واقعا" خسته نباشید. خب درسته دیگه وقتی برای نت برای شما باقی نمیمونه...
مامان زهرا(شهراد شیر کوچولو)
8 مرداد 91 16:32
کدایی؟
پریسا خانم
کلی خانم شدی تو این مدتی که من نبودم
دوستت داریم


همین جاییم شیل کوچولو شما کم پیدایی
ما بیشترررررر
مامان زهرا(شهراد شیر کوچولو)
8 مرداد 91 16:34
شیلین زبون
خدا حفظش کنه براتون
عکسها هم خوجگل شدن مخصوصا اون اسب سواریه



ملسی خاله جونم
ستاره زمینی
8 مرداد 91 16:47
عزیزم همتون مثل همید فدای تو و ریحانه گلی خودم برم.


بله دیگه همه مثل همن .
قربونشون برم
گلاویژ
8 مرداد 91 16:47
عزیزم پریسای مهربون !

مامانی روزه خواری در ملاءعام ؟

چه بازی بازی هایی هم میکنه دخملی !

ممنونم که بهم سر میزنی عزیزم !


خواهش میکنم دوست عزیزم.
من هم ممنونم
محمد
8 مرداد 91 16:48
ان شاالله یر سایه حق مستدام و پایدار باشید !


ممنون
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 16:59
سلام عزیزم خوبی؟ امروز خیلی بهترم خدا رو شکر


خدا رو شکر
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 16:59
ممنونم واااااااای نگو من اصفهانم دارم برا خواهرزادم غش میرمممممم


وااای یعنی اصفهان نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 17:00
فدات بشم تو هم کم نت میای دیگه فکر کنم بخاطر ماه رمضونه


بیشترش به خاطر پریسا. نمیخوام بعد از این کارم پشیمون بشم
مامان محمد و ساقی
8 مرداد 91 17:20
سلام عزیزم.خوبین.آفرین به پریسای باهوش.
بچه ها تو این سن خیلی باهوشن.ما هم اگه چیزی گم کنیم ساقی پیدا می کنه.چون کنر خودشه.
عکسهاش خیلی قشنگ بودن مخصوصا" سواری.
راستی من قبلا" از هر صفجه ی وب که می خواستم پرینت میگرفتم.با رفتن به اون صفحه کلیک راست می کردم و گزینه ی پرینت رو انتخاب می کردم.برای وبلاگ خودم تست نکردم.کامپیوترم پرینتر رو نمیشناخت.ولی اگه انجام دادم حتما" بهتون می گم.
موفق باشی دوست خوبم.
بوس برای پریسا و مامانی



مرسی عزیزم.
خب ذهنشون مثل یه لوح سفید و پاکه...
ممنون از راهنماییتون. امتحان کردید به من هم خبر بدید
بهـــــــــــــار
8 مرداد 91 18:27
عزیزم منم کم میام اصلا نمیشه شب که زودی میره روز هم که حال ندارم
فرزانه
8 مرداد 91 19:06
سلام دوست خوبم خوشحالم از آشناییتون ممنون به ما سر زدین


سلام.
من هم ممنون.
خواهش میکنم عزیزم
فرشته مامان امین رضا
8 مرداد 91 23:38
سلام

ماشااله به این گل دخترببوسش
نمازوروزه هاتونم قبول


سلام
ممنون عزیزم
از شما هم قبول باشه
خاله باران
9 مرداد 91 1:46
مامانی کدایی؟؟؟


همین جاها
مادر کوثر
9 مرداد 91 8:27

وااااااای ماشالله به این دخمل نانازیییییییییییی
هزارماشالله
چقد این دخملای ما کاراشون شبیه به همدیگه ست
ببوسشششششششششش


مرسی خاله جون.
شما هم کوثر جونو ببوس از طرفم
مادر کوثر
9 مرداد 91 8:28
سلام عزیزم
خب من که فعلا قصد ندارم تراشه های الماس رو بگیرم. نظرم اینه.
اما حالا که شما گرفتی کم کم بصورت بازی باهاش کار کن
فقط اینو بدون که به نظر یکی از دوستان بهتره که روی سرعت و دقت و تمرکزش کار کنی فعلا. خوندن رو بعدا باهاشون کار میکنن
نظر باران جون رو هم بپرس
حتما برات جالب خواهد بود


ممنون از راهنماییتون.
چشم حتما میپرسم
مادر کوثر
9 مرداد 91 8:29
راستی
اینم برا عکسا

عالی بود. مرسی مامانی


ممنون مامان کوثر جون.
fahime
9 مرداد 91 9:12
پست جدید نذاشتی؟هر روز بهت سر میزنم.مشکل کامنت حل شد؟


ایشالله به زودی.
ممنون عزیزم.
الان چک میکنم
مامان مهبد كوچولو
9 مرداد 91 9:23
عزيز دلم چه شيرين زبوني شده . حتما حتما از طرف من ببوسش .


مرسی خاله.
چشششم
مریم--------❤
9 مرداد 91 9:29
باران
9 مرداد 91 15:50
سلام خوبید؟ مطلبوخوندم

ماشالاه به این دخترباهوش سردختردایی اش رفته دیگه


سلام
ممنون.
اره دیگه....
ستاره زندگی
9 مرداد 91 15:55
چرا به ما سر نمیزنی مامانی


هی وای من....
مامانی من که دیروز اومدم
باران
9 مرداد 91 15:56
سلام خوبید؟مطلبوخوندم
ماشالاه به این دخترباهوش سردختردایی اش رفته دیگه


سلام
مرسی
ستاره زندگی
9 مرداد 91 16:02
ماشالله به این دختر با هوشمون
ستاره بعضی وقتها که من خیلی کار دارم برام ظرف میشوره وجارو میکشه


وای چه خوب
ستاره زندگی
9 مرداد 91 16:03
خدا براتون نگه بداره وشاهد موفقیتهای بیشترش بشوید

منتظر نظرهاتون در وب دخترم هستم


مرسی عزیزم.

ما که همیشه سر میزنیم خانمی
ilijoon
9 مرداد 91 18:36
ممنون عزيزم كه به يادمون هستيد


خواهش میکنم عزیزم
ilijoon
9 مرداد 91 18:37
قربون دخمل باهوشمون بشم


خدا نکنه. مرسی خاله
ilijoon
9 مرداد 91 18:38
فدات بشم كه انقده شيرين زبوني


ممنون .
همه ی بچه ها شیرین زبونن مثل ایلیا جون
ilijoon
9 مرداد 91 18:39
به به خانوم نقاش حالا چي ميكشي عزيزم


اثر پیکاسوشو خلق میکنه
ilijoon
9 مرداد 91 18:41
اي جانممممممممم چه اسب نازي داري گلم يه كم به ما هم سواري ميدي


حتما خاله جون
ilijoon
9 مرداد 91 18:41



ممنون از لطفتون
فرزانه
9 مرداد 91 22:09
امدی.دوست داشتی خبرم کن....


هستم
باران
9 مرداد 91 22:13
سلام.هستم


الان میام
نایسل خانم
10 مرداد 91 11:53
ممطئن باش خدا کاری ندارهه
عزیزززز دلم چقدر عکساش خوشگلننن
فداش بشمممم دختر ناززز و دوست داشتنی


مرسی الناز جون خوشحال شدم.
ناهیدمامان فاطمه گلی
10 مرداد 91 12:36
سلام
وای قربون دختر خشملمون پریسا خانم چه بامزه شده کارات وچه خوردنی شدی با اون صحبت کردنت عزیز خاله دوست دارم عکساتم خیلی خوشگله
مامانی ممنون وبازم ممنون که بهمون سرزدید


سلام
مرسی عزیزم.
خواهش میکنم وظیفمونه
نایسل خانم
10 مرداد 91 13:39
جوابات جالب بود رمزم 0000 4 تا صفر
نایسل خانم
10 مرداد 91 13:39
راستی تو فکر کن کنترلشمم گرفت برد واسه خودشون میخوان والا کنترل میخواد چی کار
مامان زهره
10 مرداد 91 14:07
طاعاتتون قبول باشه


همچنین


نایسل خانم
10 مرداد 91 15:57
نمیدونم به خدا الهی آمین


خیلی بد شد
نایسل خانم
10 مرداد 91 16:35
نمیدونم شاید یکی درو براشون باز کرده
نایسل خانم
10 مرداد 91 16:35
ولی اگه باز نکنی نمیان توو
دوست مهربون
10 مرداد 91 18:25
وقتی چترت خداست بگذارباران سرنوش هرقدرمیخواهد ببارد


زیبا بود.
ممنون
دوست مهربون
10 مرداد 91 18:26



ممنون
فرزانه
10 مرداد 91 19:51
سلام.نه.تا صبح که رفتم سر کار .چشمام هنوز عینه وزغ باز و بیرون زده بود.شبی بوداااااا
این شکلی بودم.تازه این سرش تکون می خوره من تکون هم نمی خورد.سر کار رفتم و امدم هنوز شوک بودم


ای بابا........
مامان آرمیتا
11 مرداد 91 0:06
سلام عزیزم ماشالله به این دخملی باهوش عزیز دلم خیلی عکسها قشنگ بودند مخصوصا اونی که با اسب هستی چون من عاشق اسب هستم از بین تمام حیوانات
مادر کوثر
11 مرداد 91 11:47
سلام مامانییییییییییییییییییی
طاعات قبول
ما آپیم
ببوس پریسای نازمووووووووووووو


مرسی عزیزم.
چشششم
مامان فرنيا
11 مرداد 91 13:42
چه اسبهايي سوار ميشه اين گل دختري يعني بنظر خودش ان دوتا اسب شبيه هم بودند
راستي فرنيا هم عاشق اسكوبيدو است حرف زدن بچه هاتوي اين سن واسه خودش دنيايي است واي اگه منظورشون را نفهميم ...


نه . همین که بتونه بشینه روش و تکونش بده براش جای اسب رو پر میکنه
بهـــــــــــار
11 مرداد 91 14:29
سلااااااام گلم خوبی عزیزم ؟من که دو روزه روزه نیستم


منتظر خبر خوش هستم
مرجان مامان پریساجون
11 مرداد 91 16:45
خداحفظش کنه دلم میخواد اینجا بود و منم محکم بوسش میکردم شیرین زبون رو.


مرسی مرجان جون