فصل چهاردهم:16 ماهگی، خونه تکونی، نذری........
سلامی گرم به همه ی دوستان عزیزم و پریسا ی مهربونم.
بالاخره برگشتیم با کلی خبر و یه پست طولانی......
در هفته ی گذشته من و بابایی هم تصمیم گرفتیم تا برای رسیدن بهار و عید نوروز خودمونو آماده کنیم و به این ترتیب خونه تکونی ما شروع شد........
که این خونه تکونی همراه با پریسا خانم خودش یه داستان شد..........
موقع جمع کردن وسایل ، جلوتر از ما یه وسله ی کوچولو بر میداشت و بدو بدو از این سر خونه به اون سر خونه میرفت.
تغییر دکوراسیون براش تازگی داشت و با کنجکاویهاش میخواست با محیط جدید و سایل جدید آشنا بشه و به این ترتیب برای من کار تراشی میکرد.
یک اتفاق خوب هم افتاد. به دلیل اینکه فرشهای سالن به قالی شویی منتقل شدن، ما هم باید برای خواب به اتاق پریسا نقل مکان میکردیم.
و انتخاب اتاق پریسا هم دلیل داشت.....
تا خانمی مجبور بشه با تخت مبارکش آشنا بشه و خدا رو شکر خیلی هم استقبال کرد و الان چند شبه که چند ساعتی از شب رو در تختش میخوابه.
آغاز 16 ماهگی
روز چهارشنبه 17/ 12/ 1390 آغاز 16 ماهگی پریسا بود. و ایشون الان یک سال و 4 ماهه شدن.
پریسا جونم عزیزدلم این روز قشنگ رو بهت تبریک میگم.
اما متاسفانه هنوز فرصت نکردم تا برای چک بهداشتی پریسا رو به مرکز ببرم.
لباس عید.......
لباسهای عید پریسا جون هم آماده شد.
متاسفانه امسال هر چی بیشتر گشتم لباس خوب ،کمتر پیدا کردم.
و دست آخر هم مجبور شدم یک دست لباس تهیه کنم تا ایشالله بعد و سر فرصت لباسهای دیگه ایی هم تهیه کنم.
همینطور سبزه های سفره ی هفتسین پریسا جون هم که کلی حبوبات و گندم هستن ، کم کم دارن سبز میشن. تا ببینم چه طرحی روشون باید پیاده کنم.
نذری مامان جون........
قشنگترین خاطره ی هفته ی گذشته، برگزاری مراسم سمنو پختن در منزل مامان جون (مامان من)، بود. یه نذری قدیمی و خیلی سخت که مامان جون انجام میدن و هر سال دو روز کامل به این کار اختصاص داره.
امسال هم روز 5 شنبه این مراسم انجام شد و همه ی خانمها ی فامیل خونه ی مامان جون جمع بودن.و شب تا صبح دور هم و مشغول ..........
کلی گفتیم و خندیدم و بچه ها هم بازی کردن. و این وسط پریسا هم از فرصت استفاده کرد و شب تا ساعت 2 بیدار بود و صبح زود هم با اولین صدا بیدار شد تا از بازی با بچه ها عقب نمونه.
و خلاصه حسابی به همه چه بزرگ ترها و چه بچه ها خوش گذشت.......
بقیه حرفها هم همراه با عکس ها در ادامه منتظر دوستای گلم هستن.
اول کار کلی خوشحال بود و از این همه فعالیت و جابه جایی تعجب کرده بودو خیلی هم خوشحال.
بعد از فعالیت خسته شد یه جعبه خرما پیدا کرد .نشست وسط وسایل و...........
موقع جا به جایی کتاب خونه هم رفت سراغ کتابها.......
اولین شبی که تختخوابشو افتتاح کرد.
لباس عید پریسا خانم.
کفش های عید پریسا خانم.
این هم دودست لباس برای تو خونه.
حبوبات ریشه زده برای هفت سین.
پریسا در حال هم زدن سمنو.
پریسا و ریحانه کوچولو(نوه خاله مامانی).
سمنو در ابتدای پخت.
و در انتها.......
و..............برای همه ی دوستان دعا کردم.
آماده ی نوش جان شدن. جاتون خالی خیلی شیرین و خوشمزه و خوش رنگ.