ممنون بابایی
دیروز نوبت چک بهداشت پریسا جون بود.برای همین صبح زود سه تایی رفتیم مرکر بهداشت. حالا بماند که خانمهای محترم مرکز بهداشت چقدر محترمانه مادرها ونی نی ها را که از گرما کلافه شدن معطل میکنن!!!!!!!! تازه وسط بررسی وضعیت نی نی بیچاره که کلی وقته نشسته وسط ترازو ،یادش میاد با همکارش درد دل کنه که چرا دیروز ده دقیقه دیر رسیده خونه!! بلاخره بعد از یکساعت معطلی کارما هم انجام شد و پیروزمندانه بیرون رفتیم پریسا خانم 500 گرم به وزن و یک سانت به قدش اضافه شده است. بعد رفتیم خانه بابا بزرگ وپریسا را سپردیم به عمه وما رفتیم دنبال کارمون البته من یک ساعت بعد بر گشتم ظهر هم که دانیا...
نویسنده :
مامان پریسا
23:31
شب آرزوها
آشپزی برای نی نی ها
تهیه غذا برای نی نی های شش ماهه هم برای خودش داستان داره قابلمه کوچولو ،یک تکه گوشت، یک عدد سیب زمینی و..... چند ساعت حواس جمع که این یک زره نسوزه . تازه بعد از آماده شدن معلوم نیست خانمی خوشش بیاد یا نه اما خدا را شکر پریسا خانم قدر زحمت مامانی را می دونه وهر غذایی این چند روز درست کردم خورده قربون دختر گلم . ...
نویسنده :
مامان پریسا
2:10
بی حوصلگی
امروز با اینکه تعطیله باز بابایی رفته سر کار ما هم این چند روز حسابی حوصلمون سر رفته. البته بابایی قول داده امشب بریم بیرون. میخوام برای دخمله کلی خرید کنم . حالا نشسته کنارم و نمیذ اره کار کنم . ...
نویسنده :
مامان پریسا
2:08
دختر اجتماعی
دختر گلم خیلی دوست داره با دیگران ارتباط داشته باشه. دیشب جایی بودیم که همه غریبه بودن اول پریسا آروم بود ولی با دیدن چند دختر بچه اونقدر سرو صدا کرد که مجبور شدم کنار بچه ها بنشونمش وبعد شروع به بازی با اونها کرد البته به روش خودش. بیچاره بچه ها هم هاج و واج فقط نگاهش میکردن ومثل اینکه عروسکی جلوی اونها ست گاهی یواشکی بهش دست میزدن . مادر یکی از بچه ها گفت ماشاا... دخترتون خیلی اجتماعیه .  ...
نویسنده :
مامان پریسا
2:03
دقیق مثل ساعت
پریسا از اول شیر خشک میخورد. که حتما باید سرساعت باشه .اول هر دو ساعت یکبار دقیقا" سرساعت بیدار میشد وبعد از شیر خوردن دوباره میخوابید. حتی بعد که بزرگتر شد وفاصله شیر خوردن بیشتر شد ، بااین حال باز سر ساعت مشخص گرسنش میشد . حالا هم که داره غذای کمکی میخوره ودو وعده از شیرش کم شده طبق معمول سروقت غذا میخواد. ...
نویسنده :
مامان پریسا
13:00