سفرنامه ی پریسا و ماهگرد 46 (سه سال و ده ماه )
امروز یه هو چشمم به تقویم افتاد و متوجه شدم بهترین دلیل واسه نوشتن یه پست جدید رو دارم .
و این دلیل مهم هم یه ماهگرد دیگه هستش.....
پریسا ی گلم یادت باشه که هر روز با تو بودن واسم یه دنیا ارزش داره
ماهگرد چهل و ششمت مبارک باشه عزیز دلم
این مدت که اینجا سر نزدم در سفر بودیم . جای دوستان خالی خیلی خوش گذشت .
در ادامه باقی جریانات رو توضیح میدم.
بفرمایید....
روز جمعه 31 مرداد ساعت 7 صبح سفرمون همراه با دایی حسین به مقصد همدان شروع شد . عصر بود که به همدان رسیدیم و مستقیم به ارامگاه بابا طاهر رفتیم.
هوای همدان خیلی خوب و لطیف بود و کلی از هوای اونجا لذت بردیم.
و بعد از اونجا به ارامگاه ابن سینا رفتیم.
بعد هم گنجنامه که شب رو هم همون جا موندیم...
فردا صبح یعنی روز شنبه به لاله جین رفتیم و کلی صنایع دستی از اونجا گرفتیم. خیلی زیبا و دیدنی بودن.
و بعد حرکت به طرف اردبیل و دیگه شب بود که به سرعین رسیدیم .
شب خوابیدیم و صبح روز یکشنبه به بازار سرعین و بعد هم استخر اب گرم رفتیم.برعکس پارسال که اصلا از استخرخوشمون نیومد ، امسال خیلی خوب بود و کلی لذت بردیم
پارک سرعین
پریسا پارسال در سرعین شتر دیده بود ولی نشد که سوار بشه . از پارسال این مسائله رو فراموش نکرده بود و همین که این شتر رو دید سریع موضوع رو یاداوری کرد و این شد که پریسا خانم یه شتر سواری درست و حسابی هم گیرش اومد
روز دوشنبه صبح زود به طرف گردنه ی حیران رفتیم .
پارسال با توجه به ابری و بارونی بودن شمال، گردنه ی حیران بسیار زیبا و دیدنی بود ولی امسال اصلا مثل این که وارد یه سرزمینی غیر از اون پارسالی شدیم...
هوا به شدت گرم و شرجی بود و هیچ خبری از ابر و بارون نبود
به استارا رسیدیم و بعد از این که به بازارش سر زدیم و کلی خرید کردیم، به طرف انزلی حرکت کردیم و برای قایق سواری روی مرداب رفتیم.
متاسفانه بازدید کننده ها کلا مرداب رو نابود کردن....
بعد از انزلی هم رفتیم تالش و کنار ساحل دریا و بچه ها از شروع این سفر بالاخره به دریا رسیدن و کلی شن بازی کردن.
تصمیم گرفته بودم کنار دریا هیچ کاری با پریسا نداشته باشم که حسابی از اب و شن بازی لذت ببره
شب رو تالش موندیم و روز سه شنبه نهارمونو بردیم جنگل گیسوم.
جای همه ی دوستان خالی هر چند شرجی بود ولی به هر حال صفای خاص خودش رو داشت.
و نهاری که اونجا صرف شد
شب دوباره به تالش برگشتیم و باز کنار دریا و کلی اب بازی .....
و روز چهارشنبه به طرف فومن حرکت کردیم.
یکی از اتفاقات بسیار خوبه این سفر دیدن دوست بسیار عزیزم مینا جوووووونم بود .
مامان محمد و ساقی http://mohammadsaghi.niniweblog.com/
از اهواز که میخواستم حرکت کنم به مینا جون خبر دادم که حتما میبینمش. طفلی درگیر کارای خونه بود و حسابی سرش شلوغ بود با این حال در تمام مدت مرتب جویای حالمون بود.
کلی نقشه کشیدیم که چطور و کجا همدیگه رو ببینیم ولی دست اخر به قدری هول هولکی همدیگه رو دیدم که باورمون نشد
ولی همون چند دقیقه واسم به اندازه ی یه دنیا ارزش داره و هیچ وقت فراموش نمیکنم.ان شالله سالهای اینده دوباره بتونم برم و این بار درست و حسابی مینا جونو ببینم
پریسا و ساقی جون
بعد از یه دیدار کوتاه در رشت ،به طرف فومن و بعد هم ماسوله رفتیم.
ماسوله بسیار زیبا و دیدنی بود و نسبت و مناطق دیگه گردشگر و مسافرای بیشتری اونجا بودن.
پنجره های این شکلی با کلی گلدون زیاد بود که منظره ی روستا رو خیلی زیباتر کرده بود.
از ماسوله برگشتیم و مجددا راه رو در پیش گرفتیم و شب به لاهیجان رسیدیم.
روزپنج شنبه به طرف رامسر حرکت کردیم.و در راه سوار تله کابین شدیم.
منظره ی دریا و جنگل از بالای ارتفاعات رامسر
بعد از رامسر و چالوس ، بعد از ظهر به محمود اباد رسیدیم که دیگه نقطه ی پایانی سفرمون در شمال بود .
باز هم پریسا کلی اب بازی و شن بازی کرد .
یه غروب زیبا در کنار ساحل دریا در محمود اباد.
روز جمعه به طرف لواسون حرکت کردیم و ظهر به ویلای عموی بابایی رسیدیم.
اونجا هوا عالی بود و به پریسا و همچنین بزرگترها کلی خوش گذشت.
پریسا و سپهر (نوه ی عموی بابایی)
دوروز لواسون بودیم و روز یکشنبه ظهر رفتیم تهران خونه ی عموی بابایی. عصرش رفتیم باغ پرندگان که خیلی زیبا و دیدنی بود و پریسا کلی لذت برد.
روز دوشنبه هم برگشتیم اهواز و به این ترتیب سفرمون تمام شد
از مینا جون هم ممنونم بابت هدیه های با ارزشی که بهم داد.
دو تا شمع خوشکل که کار دست خود مینا جونه و یه سرویس خیلی خوشکل واسه پریسا.
ممنون که همراهم بودید.
ببخشید عکس ها خیلی زیاد شد . خیلی ازشون کم کردم ولی بیشتر از این دیگه نمیشد کم کنم
و این عکس خوشکل که از باغ پرندگان گرفتم هم تقدیم به همه ی دوستای گل و همیشه همراهم.