اولین پست 93 - سفره ی هفت سین و یه اتفاق بد!!!!
سلام
سال نو میارک
ایشالله سال خوبی رو شروع کرده باشید.
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست..... واسه ما هم که ..... خب شاید این اتفاقا واسه هر بچه ایی پیش بیاد . بهتره نذاریم به حساب تقدیر و سرنوشت.
اول از همه یه عکس خوشکل دارم از بزرگترین فرش گل در شهرمون که با پانوراما گرفتمش...جاتون خالی که دیدنش از نزدیک یه چیز دیگس....
و این هم تقویم 1393 که خودم برای پریسا خانم درست کردم.عاشق باب اسفنجیه
کلللللللی عکس از اتفاقات این 2 هفته دارم که همه در ادامه ی مطلب هستن . پس بفرمایید .
قبل از هر چیز از همه ی دوستان عزیزم که در پست قبلی و یا از طریق اس ام اس سال نو رو تبریک گفتن ، تشکر میکنم .
پی نوشت : این پست 200 از وبلاگ تقدیم به پریسای عزیز میباشد
پریسا تا این لحظه :
3 سال و 4 ماه و 20 روز و.... سن دارد
شنبه 9 / 1 /1393
٢ روز مونده بود به سال نو که زنگ خونه صدا کرد و اقای پست چی به بسته بهمون داد.... وقتی روشو خوندم متوجه شدم که جایزه ی پریسا خانمه از طرفه مدرسه ی مامان ها
کلی ذوق کردیم و وقتی بسته رو باز کردیم اینو دیدم :
به همراه این کارت پستال که واسه من بود :
این هدیه برای مسابقه ی راهپیمایی 22 بهمن بود که ما هم شرکت کرده بودیم.
دستشون درد نکنه.
یک هفته قبل از نوروز ، دوست عزیزم سارا ( مامان علی خوشتیپ ) باهام تماس گرفت که با هم برای تزیین سفره ی هفت سین بچه های سرطانی بریم.
البته اون موقع چون هنوز مهد میرفتم یه مقدار کارام زیاد بود و دیر رسیدم و کمک چندانی نکردم و این سفره ی خوشکل با کمک خود بچه های سرطانی درست شد:
ایشالله خدا همه ی مریض ها رو شفا بده به خصوص بچه ها....دیدن بچه های بیمار در اون شرایط واقعا سخته...
بعدش هم که چهار شنبه سوری بود و من و بابایی و پریسا به یه جایی که برای این کار تدارک دیده بودن رفتیم . خدا رو شکر مکان امنی بود و کلی به بچه ها و همینطور بزرگترها خوش گذشت:
و بالاخره ظهر روز 5 شنبه( 29 اسفند ) که شبش سال تحویل میشد ....
تخم مرغ های سفره ی هفت سین رو به دستان هنرمند پریسا خانم سپردم به همراه گواش و قلم مو تا هنرشو نشون بده...
و..... سفره ی هفت سین 1393
اسب کوچولو، نماد سال 1393 :
تخم مرغ های رنگی هنر دست پریسا خانم:
و این هم سیر های سفری هفت سین ، اختراع خودم
و .... پریسا خانم گل سر سبد. دقایقی قبل از سال تحویل:
و دقایقی بعد از سال تحویل:
و یه روز بعد که سفره رو روی میز چیدم :
و این هم سفره ی هفت سین خونه ی دایی ابراهیم ( تازه داماد) ... از همه ی سفره های هفت سین عکس گرفتم ولی اینو بیشتر دوست داشتم.
روز اول عید مامان جون همه ی دایی ها و خاله و عمه رو دعوت کردن پارک برای صرف نهار...
خیلی خیلی خوش گذشت.
این هم نمایی از نماد نوروز در پارک:
و همراه با بچه های دایی حسین (یاسین و ستایش ) نمای پشت سرشون فرش گل هستش:
و اتفاق بد.....
روز چهار شنبه 6 فروردین ، وقتی پریسا از خواب بیدار شد کمی تب داشت.
چند تا دونه ی کوچولو هم روی کمرش بود...
تا ظهر تبش قطع شد. اما...
اما متوجه شدیم که پریسا خانم ، ابله مرغون گرفته....امروز یعنی شنبه 9 / 1
روز چهارم هستش و خدا رو شکر ابله ها در حال خشک شدن هستن.
خدا رو شکر ابله ی سبکی گرفت و زیاد اذیت نشد....
این هم عیدی ما برای سال نو....
پریسا خانم یه شب قبل از ابله گرفتن.. خونه ی دایی:
و 2 روز بعدش:
ایشالله همه ی بچه ها همیشه سلامت باشن.
الهی آمین
ممنون از همراهیتون.