چرا؟؟ دیگه!!!
سلام .ایشالله که همه ی نی نی ها خوب و سلامت باشن.ایشالله دخمل گلم ، پریسا جونم هم سلامت باشه....
پریسا خانم این روزها فقط از مدرسه و خانم معلم و دوستش که همکلاسیش هست و اسمش هم فرشته خانمه برامون حرف میزنه.
مثلا وقتی کاری رو درست انجام میده و ما نشون میدیم که خیلی ازش راضی هستیم سریع میره سراغ داستان مدرسه:
مامان من دختیه خوبی هستم. مامان من می یم مَدِسه.. خانم مُیَ لِم (معلم )باهام دعوا کرد.
میپرسم: چرا خانم معلم باهات دعوا کرد؟
میگه:چون دیر رفتم مدسه. خانم می لم دعوا کرد...دوستم فرشته اومد باهام بازی کرد. فرشته دخیه خوبیه ...
یه کیف کوچولو هم داره که هر بار فیلش یاد مدرسه میکنه میره سراغش و چند تا اسباب بازی میندازه داخلش که با خودش ببره مدرسه..
بهش میگیم عزیزم میبرمت مهد کودک اسمتو مینویسم تا با بچه ها بازی کنی.
کلی بوسه بارونمون میکنه و میگه :ای بل (ای ول ) مامان من خیلی دوستت دارم.
بعضی از حروف رو گاهی درست و گاهی جا به جا میگه مثلا " ک " گاهی همون " ک " میشه و گاهی میشه " چ " .....
مثلا : کمک : کمچ
بابایی داشت داخل آب باهاش بازی میکرد و مینداختش داخل آب. هی داد میزد: مامان بیا کمچ
وقتی میخوایم بریم پارک میاد میگه :مامان بریم پاچ .
بهش میگم باشه .. بعد به بابایی میگم : بابایی پریسا رو ببریم پاچ .
پریسا میگه : پاچ نه بگو پاچ .....
یا گاهی به کنار میگه چنار ( یاد فیلم عمر گل لاله میفتم )
قبلا نوشته بودم که برای هر سوالی 1000000 تا "چرا "برامون میاره.
دنبال یه موقعیت بودیم تا همین " چرا " رو از خودش بپرسیم تا ببینیم چه جوابی بهمون میده.
یه بار یه چیزی گفت و بابایی بلافاصله بهش گفت: چرا؟
پریسا بدون کوچکترین فکر و مکث گفت : چرا؟ دیده !!! ( دیگه )
و دیگه دهن ما رو بست
حالا هم هر بار بهش بگیم چرا زودجواب میده: دیده !!!! (دیگه)
روز جمعه ی هفته ی قبل بعد از ظهر 3 تایی رفتیم شوشتر و بعد از خرید که هر بار میریم شوشتر حتما باید یه سری به بازارش بزنیم ، پریسا خانم رو بردیم کنار آب تا آب بازی کنه.
بعد از این که از آب بازی خسته شد اومد نشست کنار آب و با دمپایی هاش که خودش میگه: پامپایی .... شروع به بازی کرد:
روز سه شنبه هم رفتیم خونه ی دایی حسین و کلی با یاسین و ستایش جون بازی کرد . شب که برگشتیم خونه از داخل ماشین خواب رفت و فرداش ساعت 12 ظهر بیدار شد...
پریسا و رقیب سرسختش یاسین: ولی طفلی یاسین خیلی پریسا رو دوست داره
و همراه با ستایش خانم که امسال میره کلاس اول ابتدایی :
پریسا خانم شدیدا داره به کارای خونه علاقه نشون میده... نگید ازش کار میکشی...
یا مشغول ظرف شستن یا جارو کشیدن یا ... هرکاری که بخوام انجام بدم میاد سراغم و میگه :مامان من دختیه خوبی هستم میخوام کمچ کنم !!!
دیروز هم اومد اشپزخونه و تمام ظرفای کوچولو شو ریخت داخل سینک و گفت: اونو (اسکاج ) بده روش هم شامپو (ریکا ) بریز میخوام بشورم....
این پریسا خانمه ما و هنوز هم تاب کوچولوش که از 7 ماهگیش براش گرفتیم و هنوز هم گاهی سوارش میشه:
و این هم امروز.... عروسک به بغل یه روبان هم خودش زد به موهاش و داره کارتون تماشا میکنه:
و کمی هم از مسابقه....
این روزها مسابقه برگذار شده ولی من حس و حال شرکت کردن نداشتم ولی اگر میخواستم شرکت کنم یکی از این عکس ها رو که خیلی دوستشون دارم مخصوصا اولی رو شرکت میدادم....
ولی خب شرکت نکردم. برای یادآوری گذشته ها میذارم اینجا ....
6 ماهگی...
8 ماهگی ...
1 سالگی.....
امشب هم با بابایی رفته استخر. منتظرم برگرده .... فکر کنم آخرش یه شنا گری یا چیزی در این مایه ها بشه...
5 شنبه ٦ / ٣ / ١٣٩٢ ساعت ٠٧ : ٢٣