پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

من دُم ندارم!!!!!!!! 28 ماهگی دخملی

1391/12/15 2:48
نویسنده : مامان پریسا
1,220 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام امیدوارم دوستای عزیزمون همه خوب و سلامت باشن.

ما هم خوبیم.لبخند

این مدت منتظر بودم که شاید سی دی بلاگ به دستمون برسه تا یه حرفی برای گفتن داشته باشم ولی ظاهرا هنوز وسط راه گیر کرده !!!!

ما همچنان منتظر هستیم.منتظر

بنابراین گشتم و چند تا خبر ،هم قدیمی و هم تازه و هم برای آینده ی نزدیک پیدا کردم و یه پست نوشتم که شد این......آخ

مجبورم خبر ها رو تا جمعه ی آینده الان بنویسم چون ما این چند روز حسابی درگیر هستیم و دیگه فرصت پست گذاشتن پیدا نمیکنم تا هفته ی آینده.

علتش هم اینه که مامان جون از روز 5 شنبه درگیر درست کردن سمنو میشن و این دو روز دیگه ما هم اونجا هستیم.هورااگر یادتون باشه پارسال هم براتون نوشتم اینجا

خب پس حالا برم سراغ حرفای قدیمی تر...

اول از همه از همه ی دوستای گلم که برای مامان جون دعا کردن و حالشونو پرسیدن تشکر میکنم.خدا رو شکر عمل چشم مامان جون خیلی خوب بود و الان خوب هستن.

دوم هم مجددا از همه ی دوستای عزیزم که در پست های قبل کامنت تبریک تولد گذاشتن تشکر میکنم.

قبلا اسم مینا جون مامان محمد و ساقی و باران جونمو نوشتم و الان هم از سارا جون (هرچند نخواست در وبلاگش بنویسه ولی باز هم نوشت ماچرویا جونم مامان تارا و اتنا جونم مامان نگین تشکر میکنم که پست تولد برام گذاشتن. همه ی شما رو یه دنیا دوست دارم.خوشحالم که شما ها رو دارم.

دوتا هدیه هم دریافت کردم .میذارم اینجا تا همیشه داشته باشمشون و یادم باشه که چه دوستای گلی دارم.

لیلا جون مامان کوروش:

و باران جون (باران جون با اجازه برش داشتم چون خییییلی خوشم اومد ازشماچ)

اس ام اس های تولدی که از دوستای گلم در دنیای مجازی گرفتم  یه دنیا بهم انرژی داد(بیشتر از 20 تا اس ام اس تبریک داشتمقلبماچاز خود راضی)

این از حرفای قدیمی تر...

و اما خبر آینده....

روز 5 شنبه 17 / 12 / 91 پریسا خانم ما 2 سال و 4 ماهه میشه یعنی 28 ماهه.هورا

ماهگرد دختر گلمو همین جا بهش تبریک میگم.ماچ

عزیز دلم یه دنیا دوستت دارم.برات بهترین ها رو از خدا آرزو دارم و ازش میخوا م همیشه در پناه خودش سلامت باشی.بغل

و دیگه این که روز جمعه 18 / 12 / 91 تولد دوست و آبجی گلم سارا جون مامان علی هستش که همین جا و از حالا بهش تبریک میگم.هورا

سارا جون از خدا میخوام که جمع خانوادت همیشه سلامت باشه. بهترین ها رو از خدا برای تو و خانواده ی مهربونت آرزو میکنم. تولدت مبارک.قلبماچ

واما رسیدیم به اصل مطلب یعنی پریسا خانم.....بغلماچ

پریسا همراه با بابایی دارن در مورد اعضای بدن صحبت میکنن. یه بحث داغه داغ من هم در آشپزخونه مشغول کار ولی حواسم پیش این دوتا :

بابا : پریسا چند تا گوش داری

پریسا : اِکی دوتا

بابا : چند تا چشم داری

پریسا : اِکی دوتا

بابا : انگشت هاتو بشمار

پریسا : اِکی دوتا چاتا 6تا

پریسا : بابا من دُ م ندالم تو دُ م دالی

بابایی: تعجبمتفکر دُ م من کجاست نشون بده ببینم؟

پریسا : ایناها اینجاست .......( اشاره به سیبیل بابایی ) خنثی

من و بابایی : قهقههقهقهه

پریسا : سوال

حتما این عکس که در یک پست گذاشته بودم یادتون هست ....چند روز قبل رفته بودیم خونه ی مامان جون.پریسا گفت میخوام سوار چرخم بشم. (چون سه چرخه ی پریسا خونه ی مامان جونه ) من رفتم داخل.کمی گذشت و دیدم از پریسا خبری نیست و صداش نمیاد.

فوری رفتم سراغش و دیدم که ببببببببببببلهکلافه یعنی با دیدنش فقط سکته نکردم!!!!!!!!!!!گریه

خانم رفته بود سراغ قوطی واکس و دربشو برداشته بود و دوتا دستاشو تا مچ سیاههههههه کرده بود گریه

وقتی دیدمش هنگ کردم.موندم که چی بهش بگم. ظاهرم این شکلیعصبانیولی تو دلم داشتم غش میکردمخندهتازه میگفت :دارم اقاشی میکشم.تمام دیوار رو داشت واکسی میکرد....آخ

دیگه با چه زحمتی تمیزش کردم بماند........ توجه داشته باشید که همون روز هم شلوار و هم بلوز سفید هم تنش کرده بودم.خنثی

و اما چند شب قبل....

من اینجا (نت) بودم. گفت :مامانی لبم سوز میزنه.  گفتم باشه مامان برو کرم بیار برات بزنم الان خوب میشه.

پریسا خانم رفت و یه 10 دقیقه ازش بی خبر بودم.یک لحظه برگشتم پشت سرم و با این منظره روبرو شدمخنده:

داخل ماشین خوابش برده بود دستش زیر سرش مونده بود ... بیدار شد و با گریه اومد سراغم و گفت :مامانی دستم ...

گفتم: چی شده؟

گفت : سوزن رفته دستم( منظورش این بود که دستم سِر شده ) نیشخند

این کله وسط این توپ ها چیه؟

بله دیگه پریسا خانمه که برای اولین بار رفته استخر توپ . خیلی خوشش اومد با زحمت آوردمش بیرون.تا به حال فکر نمیکردم اینقد دوست داشته باشه...

یه بار هم پای کامپیوتر بودم و داشتم برای خانم یه تقویم درست میکردم(عکسشو در پست بعد میذارم) حدود 3 ساعت مدام داشتم کار میکردم.

پریسا بیدار شد ،پاشدم تا به کارش رسیدگی کنم.چند دقیقه بعدش اومدم تا کارمو سیو کنم تا بلایی سرش نیاد.

پریسا صدام کرد : مامان بیا....

گفتم باشه مامان اومدم.

یه لحظه ازش غافل شدم اومد و با نوک انگشت پا زد به دکمه ی کیس و خاموششششششتعجبگریه

از دستش عصبانی شدم و به حالت قهر رفتم یه گوشه نشستم. گفت : میخوام بیام یشت .

گفتم نه باهات قهرم. گفت:  میخوام بوست کنم.با یه حالتی که این حرفو زد کل عصبانیتم از یادم رفت و این شکلی شدمخندهگفتم بیا ببینم وروجک که اگر این زبونو نداشنی چکار میکردی ......بغل

قربون خنده هات برم عزیز دلم...

خواب های رنگی و خوش ببینی عزیز ترینم.(مخصوص خاله باران ماچ)

پستمون خیلی طولانی شد. ممنون که همراهمون هستیدماچ

 

سه شنبه 15 /12 / 1391 ساعت یک ربع به سه شب (همراه با پریسا خانمنیشخند)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (96)

مریم مامان آریا
15 اسفند 91 8:11
وااای اون واکس با بلوز و شلوار سفید خیلی ضد حااااااال بودددددد خوب شد تو دهنش نکرده
ولی اون کرمه که به تمام صورتش مالیده بود خیلی با حال بود ههههههههههه وااااااااااااای ببین چیکار کرده ؟ بعدش داره می خنده چرا اینجا آیکون خنده نداره بذارم ای جاااااااااااان
وای پریسا که 5 روز از آریای من کوچیکتره من فکر کردم 3 ماه بزرگتره چرا؟ نمی دونم!
سمنو پزون هم به سلامتی باشه ایشاء اله
ایشاء اله سال خوبی داشته باشین
بووووووووووووس

اره تا یادم میاد میگم اگر خورده بود باید چکار میکردم.


من که براتون گفتم عزیزم

ممنون گلم. زحمت کشیدید
مامان نیایش
15 اسفند 91 9:07
وای از دست شیطنت های این کوچولوها ولی خداییش بعد عصبانیت چه ذوقی داره . اون کرم مالیدنش چه بامزه بود .


اره واقعا اون لحظه میمونی که عصبانی باشی یا بخندی
عموی محیط بان
15 اسفند 91 9:29
شعرمثل درخت است فعلن بگذارید درخت ها شعر شوند آنوقت مرا قطع کنید شعر مثل درخت است میدانم روزی آنقدر بزرگ می شوند شعرهایم تا من را از آن بیاویزند … روز درختکاری مبارک
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
15 اسفند 91 9:49

من ستایشم عشق مامان و بابام دوست داری با من دوست شی پس بدو بیا


باشه عزیزم. الان میام.
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:53
اینقده از پستای طولانی خوشم میاد که نگـــــــــــــــــــو.هر چی میخونی به تهش نمیرسی


دیگه چند تا رو یکی کردم. نه من دوست دارم مختصر و مفید باشه.فرصتم کمه برای خوندن.
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:54
ای بابا هنو سی دی بلاگتون نرسیده شاید مدیر گذاشته با عیدی بهتون بده


شانس منو میبینی.
همین امروز صبح خبر دادن که رسیده.پست چی اشناست امشب باید برم تحویل بگیرم.
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:55
خدا رو شکر که مامانتون بهتر شده.سلام برسونین بهشون.

پارسال هم گفته بودم که سمنو نخوردم و تا به حال ندیدم.
شما هم بخورید و ببینید نوش جونتون.یادی از ما هم بکنید


ممنون عزیزم.

اره الان که نوشتی یادم اومد که پارسال هم اینو گفتی.خب بابا پاشو بیا هم ببین هم بخور.
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:57
چه کادوهای تولده خوشکلی مخصوصا ماله خاله باران.دسشون درد نکنه.

تولده سارا مامان علی هم مبارک .ایشالا شونصد ساله شه


ممنون زهرا جون.

ایشالله
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:58
28 ماهگیت مبارک پریسا خانم .ایشالا عروسیت


مرسی خاله.
ایشالله
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 9:59
پریسا خیلی خلاقه ها.فکر کنم آخرش نقاشی چیزی بشه.

وای کرما رو ببین .من صبحی کرم زدم هنو دستم چربه و داره عرق میکنه.

چه برسه به صورت و دستای پریسا


نمیدونم چرا همیشه عشق ماست مالی کردن داره حالا با هر چی که باشه.
نقاشی هم که دیگه نگووووو
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 10:01
وای وقتی کامپیوتر اینجوری خاموش میشه ها .چشامو خون میگیره.میخوام خفه کنم باعث و بانیشو.فکر کنم بشناسیش
ولی فقط با قهر 10 مینی سر و تهشو هم میارم


همون 10 دق قهر کردن از 100 بار خفه کردن طرف بیشتر اثر داره
مامان امیرعلی جیگر
15 اسفند 91 10:01
راه حل پریسا هم مثه امیر مائه ها.برای آشتی کردنو میگن.نکنه این دوتا وروجک همزاده همن؟؟؟؟


بعید هم نیست خب همسن که هستن شاید همزاد هم باشن
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 اسفند 91 12:50
وای خدا چه بلای تو دختر و چه شیرین زبون 28 ماهگیتم مبارک نازی خانم


ممنون خاله جون.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:17
سلام مریم جون
خیلی تاخیر داشتیا
آخ جون سمنو پزووووووووووووووووووووون.من خیلی دوست دارم.برای ما هم بفرستین


سلام مینا جون.عزیزم جاتون خیلی خالیه.
حتما عزیزم.فقط ادرس بده.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:18
ایشا... مامان جونت همیشه سلامت باشن
وای مریم جون ما که کاری نکردیم.خجالت میکشم اسمم مینویسی.دست دوستان با هدیه هاشون دزد نکنه.شرمنده من اس ندادم بهت


قربونت برم عزیزم.محبتت از قبل از تولدم بهم رسید عزیزم.وجودت برام با ارزشه عزیزم.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:19
پریسا جون 28 ماهگیت مبارک


میسی خاله مینا جون
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:19
تولد سارا جون پیشاپیش مباااااااااااااااااااااارک


مبارکش باشه.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:20
آخی دم نداره.
امان از دست این بچه ها


بعدش هم که ازش پرسیدم دم بابایی کجاست باز هم دست گذاشت رو سیبیل باباش
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:22
میشه تصور کرد پریسا جون چه شکلی شده بود.چه خوب سروکلش واکسی نشد


اره به خدا. خیلی وحشتناک بود. حال اون لحظه ی من دیدنی تر از دست پریسا بود.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:23
آهان ببین درست مثل این کرم.میتونست صورتش رو هم سیاه کنه.بعد چطوری باید تمیزش میکردی


از اون روز تا حالا هر بار یادم میاد خدا رو شکر میکنم که ازش نخورده.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:24
دلم برات سوخت.تقویم رو میگم.نمیدونم تو سن پریسا جون چرا بچه ها عشق خاموش کردن کامپیوتر رو دارن.بچه های منم هردوشون همینطوری بودن


من که کم نیاوردم. بالاخره درستش کردم.
مامان محمد و ساقی
15 اسفند 91 13:25
پست قشنگی گذاشتی مریم جون.ایشا... سی دی بلاگت هم به زودی میرسه.



منون مینا جون.
الان بهم خبر دادن که رسیده.منتظر بود من پست بذارم !!!!
مامان فتانه
15 اسفند 91 15:16
28 ماهگیت مبارک عزیزم


ممنون خاله
مامان فتانه
15 اسفند 91 15:16
وااااااااااای چیکار کردی با خودت عزیزم....همه ی کرم و مالیدی به صورتت؟


اره دیگه این فسقلی ها فقط بلدن کار درست کنن برای مامان هاااا
مامان فتانه
15 اسفند 91 15:17
نازی گلم خیلی جیگر شدی برای خودت


میسی خاله
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 اسفند 91 15:45
عزیزم خیلی شرمندمون کردید یک دنیا ممنونم ایشالاه که بتونم مهربونی تون و جبران کنم عزیز دلم


خواهش میکنم عزیزم.
نیاز به جبران نیست . ناقابل بود برای دوست عزیزمون.
مامان امیر مهدی
15 اسفند 91 15:48
سلام مریم جون کاش عکس تقویم هارو میزاشتی منم ببینم


حتما میذارم زینب جون.این پست خیلی طولانی شد.
مامان امیر مهدی
15 اسفند 91 15:49
راستی برای سمنو خبرم کن
عکسها عالی بود مخصوصا اون کرم زدنش


عزیزم نوشتم که 5 شنبه.

اطلاع رسانی از این بهتر
مامان طاها
15 اسفند 91 16:16
بیست و هشت ماهگیت مبارک دخترک شیطون.
ولی خودمونیم ها خیلی با اون کرمی که زدی به صورتت با حال شدی.


مرسی خاله.

واقعاااااا ؟؟؟؟
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
15 اسفند 91 16:36
سلام عزیز مهربون ممنون اومدی پیشمون خوشحال شدم نمیدونستم شما هم اهواز هستید با افتخار لینکتون کردم کدوم منطقه از اهوازید؟
این دسته گل تقدیم به پریسا و مامان مهربونش
_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶




مرسی عزیزم شما هم با افتخار لینک شدید. الان میام پیشتون.
مامان آنیل
15 اسفند 91 17:24
ای خدا چقد بلایی تو خاله فدات بشم الهی ساعت 3 نصف ش با مامانی بیداری؟!!!تو باید خواب باشی عزیزم


خواب کجا بود خاله
مامان آنیل
15 اسفند 91 17:24
راستی مامانی خصوصی داری
مامان تارا
15 اسفند 91 19:38
واییییییییییی خدا نکشت مریم جون اینقده به این دم خندیدم که نگووووووووووو




حالا راستشو بگو به من خندیدی یا پریسا یا باباش؟
مامان تارا
15 اسفند 91 19:39
با خنده تارا رو صدا میزنم که بیاد عکس پریسا رو با صورت کرم مالیش ببینه /وقتی دیدش میگه بابا من که صبح اومدم تو وبلاگش و اینو دیدم!!!!



فقط برای تارا جون
مامان تارا
15 اسفند 91 19:40
این علاقه اش به ماست مالی کردن نشون از این داره که در آینده یه پست مهم گیرش میاد و جز مسئولین ... میشه


به به چه آینده نگری خوبیو ایشالله همین بشه.

ولی ربطش چیه؟ مشکوک حرف میزنی رویا جون
مامان کوثری
15 اسفند 91 22:23
با سلام پیشاپیش سال نو مبارک چند روز دیگه به آخر سال بیشتر نمونده با طراحی : تقویم کودک کارت تبریک عید با عکس کودکتان و طراحی تم های مختلف تولد در خدمت شما هستیم تنوع طرح ها رو میتونید تو وبلاگ من مشاهده کنید امیدوارم مورد پسند واقع بشه به یه بار دیدن حتما می ارزه
♥مامان آمیتیس♥
16 اسفند 91 3:15
عزیزم الان اهواز نیستیم برگشتیم خونمون....
هفته گذشته یه سفر 4 روزه رفته بودیم ماهشهر و اهواز دیدن پدربزرگ مادربزرگ و فامیلای شوهر....
من خودم شمالی هستم، همسرم ماهشهریه....
در حال حاضر بخاطر شغلش عسلویه زندگی میکنیم....



ممنون از توضیحتون عزیزم.
مامان اسرا واسما
16 اسفند 91 7:35
سلام مریمیاینقدر دیر به دی میام که نمیدونم چی بگم در هر حال به خاطر همه خوشیهاتون خوشحالم .پریسا کرم زده رو خیلی دوست دارم واقعا بامزه شده فسقلی
چشمهای مادرتون هم ایشالله زود زود خوب میشن


ممنون عزیزم. اتفاقا دیروز خیلی به یادت بودم اما فرصت نشد بهتون سر بزنم.
مامان فرنیا
16 اسفند 91 8:08
اولا 28ماهگی دختر گلی مبارک
یادته از ماژیکهایی که هدیه داده بودم گفتی خیلی ناراحت بودم که چرا ان ماژیکها را دادم اما اینجور که معلومه این خانم خانما با هر چیزی که بشه بلده خودش را رنگ کنه
وای خوش بحالتون سمنو پزون دارید من عاشق سمنو هستم دیشب همسایه ما نذری سمنو برامون اورد اینقدر خوشمزه بود نذرشون قبول باشه
خدا را شکر مامان جون هم چشمشون خوب شده
اخر هم اینکه یعنی تا 3شب پریسا خانم بیدار بود؟!!!!!من فرنیا تا 12بیدار میمونه کلافه میشم وای تا 3


واااااااای نه فرشته جون من از اون ها ناراحت نبودم.اتفاقا خییییییییلی هم خوب هستن و پریسا خیلی دوستشون داره. تا حالا 3 تاشونو تموم کرده.اون بار اولی بود که استفاده میکرد و خب بلد نبود چطور استفاده کنه. دست گلت هم درد نکنه. اره این خانمی از هر چیزی برای رنگ امیزی خودش استفاده میکنه.

جاتون خالیه عزیزم. کاش برای سمنو پزون اینجا بودی.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:47
سلاااااااااام.وااااااااااای کی پست گذاشتی؟من کور بودم ندیدم


سلام عزیزم.
خدا نکنه.
نه ما نامرئی شدیم
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
16 اسفند 91 12:47
پس نزدیک همدیگه بودیم و خبر نداشتیم چه حسن تصادفی ما هم آریا شهر هستیم حالا که سرم خیلی شلوغه هم اداره هم خونه آخرای ما یه روز عصر با هم یه قرار وبلاگی میزاریم همدیگرو می بینیم نظرن چیه شما چند پاداد هستین ؟


وای چه خوب. کاملا موافقم. باشه عزیزم. الان میام میگم.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:48
واقعا سی دی بلاگ نرسیده؟گفتم الان میگی ادامه مطلب سی دی بلاگه!


دیروز رسید اما هنوز به دستم نرسیده باید برم از پست چی تحویل بگیرم.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:49
وووووووووووی رفتم اینجا رو دوباره دیدم.چه ناز و خوردنی بوده پریسا.عاششششششقشششششششم.تپلی تر بوده


اره طفلی نمیدونم چرا هر روز لاغر تر میشه.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:49
نذرتون قبول.یادمه سمنوی سال گذشته رو


سهمیه امسال هم محفوظه عزیزم.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:51
وای تو رو خدا شرمنده میشم مینویسی.من که کاری نکردم.
واقعا من کارت پستال نفرستادم؟عجب گیجیم ها.من که برای همه میفرستم
ببخشیددددددددددددددددددددددد


خواهش میکنم عزیزم. محبتت همیشه شامل حال ما میشه همین کافیه و یه دنیا ارزش داره.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:52
دست لیلا جون و باران جون درد نکنه.دوتاشون باسلیقه هستن.خیلی خوشگلن.


برای من هم باعث افتخاره که دوستای گلی مثل شماها دارم.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:53
28ماهگیت مبارک عسلیه خاله


ممنون خاله سارا جوننننننن
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:54
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
یه لحظه شوکه شدممممممممم
ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم عزیزم
خیلی ماهی تو....بوسسسسسسسسسسسس
اولین دوست مجازی هستی تبریک گفتی


خواهش میکنم عزیزم. خییییییییییلی بیشتر از این ها برای من ارزش داری.

ببخش که خیلی مختصر بود.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:55
واااااااااااای کلی خندیدم به مکالمه.یه لحظه ترسیدم پریسا به چیز دیگه ای اشاره کنه


بهتره کامنت باران رو در مورد این قسمت بخونی.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:56
ای قربونش بشم.پیکاسوئه واسه خودش
چعاشق این کارای بچه هام
من اصلا عصبانی نمیشم.اینقدر خوشم میاد.ولی بابای علی..وووووووووووووی


خب اگر میدید نظرت عوض میش اگر بدونی چکار کرده بود!!!! همون موقع همش تو فکر بودم ازش عکس بگیرم ولی به خاطر لباس های سفیدش نمیشد ولش کنم
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 12:58
ای جانمممممممممممم...چقدر بلایی تو دختر...خیلی عکس باحالیه
سفید برفی شدی


بیچاره سفید برفی!!!!.
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 13:01
وااااااااای چه اعصابی خورد میشه از آدم.منم این تجربه تلخ رو داشتم
قربون شیرین زبونیش بشم
قربون دست سر شدش بشم
قربون کلش بشم وسط توپا
منم قربون خندت میشم
وووووووی قربون اون خوابیدنتم میشم

پست خیلی قشنگی بود.کیف کردم


ممنون سارا جون خیلی زحمت کشیدی. این تجربه ی بد یه جورایی شیرین هم هست از دست این وروجک هاااا
مامان علی خوشتیپ
16 اسفند 91 13:02
آهنگ وب شما هم مثل قبلیه ماست.نمیدونم چرا اینجوری میشه.منم اعصابم خورد شد آهنگ فعلی رو گذاشتم
الان ملت حرفه که پشت سرم درمیارن


از چه نظر یعنی قطع و وصل میشه؟ به خاطر سرعت نت هستش.
الان میام ببینم چی گذاشتی
مامان سيد محمد سپهر
16 اسفند 91 13:03
سلام عزيزم خسته نباشي از خونه تكوني هاي عيد....اينم يعني اينكه دوستت داريم


سلام عزیزم. ولی ما امسال هیچچچچچچچ کاری نکردیم. اصلا حسش نبود..
مامان امين رضا
16 اسفند 91 13:31
سلام خانوم

بابت تاخيرزياد ببخشيد سرم شلوغه
تولدت مبارك وانشااله 120ساله بشي وسايه ات بالاي سرخونواده خوبتون باشه
انشااله هميشه سلامت وشادباشين وجمع سه نفرتون هميشه غرق شادي باشه


سلام گلم.
ممنون از حضورتون وتبریک ... من هم برای شما بهترین ها رو ارزو میکنم.
مامان سونیا
16 اسفند 91 13:40
ای وای خاله شما ماسک زدی یا کرم زدی روی لبت


دختر ما از هر چیزی برای زیبایی استفاده میکنه خاله.
مامان سونیا
16 اسفند 91 13:42
عزیزم تولد خودتون رو با تاخیر و28 ماهگی پریسا جون رو تبریک میگم


ممنون عزیزم . لطف کردید.
مامان اتنا
16 اسفند 91 14:28
salam khone babaji hastim .zod miyam postetono mikhonam.boooooooooooss


گلاویژ
16 اسفند 91 16:07


خوندمت عالی بود !

شیطنتهای پریسا تو حلقم !


مامان نیایش
16 اسفند 91 16:11
عزیزم نگاش کن چه کار کرده خودش رو صورتش رو واااااااااااااااااای مامانی چه میکشی از دست این دخملیعزیزم چه قدر با مزه شده با این حرف زدنش خیلی با حال بود اون قضیه دم بابایی به قول خودت بیچاره بابا ها
چه عکسای خوشگلی ما شاا لله نیایش هم عاشق استخر توپه پریسا جون میبوسمت مریم جون می بوسمت و ممنونم که اومدی پیشمون ان اشالله سمنو پزون تون هم به سلامتی باشه و دل خوش و سال خوبی رو شروع کنید دوست خوبم


اره دیگه میبینی چی میکشم از دست این ورجک. ه چند که همه ی کاراش برای من یه دنیا لذت داره. درسته خرابکاریاش وقت گیرن ولی خب چه میشه کرد باید از دنیای بچگی لذت ببره . کنجکاویش باید ارضا بشه
ممنون گلم. ایشالله شما هم سال خوبی داشته باشید.
مامان نیایش
16 اسفند 91 16:21
28 ماهگیت هم مبارک عزیز دل


ممنون عزیزم.
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:32
وای مریم جون خوش به حالتون من خیلی سمنو دوست دارم.اگه نذرریه ما هم دعا کنید.


جای شما خالی برای همه دعا کردم.
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:34
عزیزم کاری نکردم برات شرمنده ام


عزیزم هستی گلم.....
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:35
28 ماهگیت مبارک دخمل طلا


مسی خاله جون
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:36
تولد سارا گلی هم مبارک وهوراااااااااااااا


هورااااااا
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:38
وای عزیزم نگین هم میگه مامان چرا خرسم دم داره من ندارم


پس شما هم ؟؟؟؟
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:40
وای عزیزم .....واکس ....خدای من


مگر شما از این تجربه ها نداشتی؟
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:42
قربون این دخمله دلسوز


خدا نکنه عزیزم
مامان اتنا
16 اسفند 91 23:43
عزیزم نگفتی کیا میان اهواز؟مردم از کنجکاوی


اووووووووومدم عزیزم
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:29
سلام مریم جون ببخشید دیر اومدم بنده تنبل وب تشریف دارمسمنو وای خوش به حالتون حتما خوش میگذره امیدوارم سالیان سال این جمع گرم و قشنگ پا بر جا باشهعزیم شرمنه کردی وظیفه ام بوده کاری نکردم


سلام لیلا جون. ممنون عزیزم شما همیشه ما رو شرمنده میکنی.لطف کردی عزیزم.
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:30
واااااااااااااااااااای سارا جونم تولدت مبارکانشالله به همه ارزوهای قشنگت برسی


ایشالله
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:31
خدا رو شکر که حال مادرت بهتر شده مریم جون انشالله همیشه سالم باشن پریسا جونم بهت تبریک میگم انشالله 120 ساله بشی عزیزم


ممنون لیلا جون. ایشالله عزیزای شما هم سلامت باشن.
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:34
فدات بشم من دم وای مریم چقدر بامزه گفته طفلی بابای پریسا دم دار هم شدوااااااااااااااااااای چه صحنه ای بودهچه جوری اونا رو پاک کردی مریم چرب هم هست مگه پاک شده کاش عکس انداخته بودیاگه مینا بود بهم میگفت کوفت


ای وااااااای بابا این دم برای من شد یه سوژه
خودم به یه نیت نوشتم یکی دیگه به یه نیت دیگه خوند

به هر زحمتی بود پاک کردم. چاره ایی نبود. کلی هم نق زد
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:37
وای چه با مزه شده کار تو رو راحت کرده مریم که نخوای واسش کرم بزنیسوزن کوروش هم میگه سوزن میشه نمیدونم اخه اینا مگه درد سوزن رو حس کردن که میگناین همیشه واسم سوال بوده مریمفدات بشم انقدر بامزه شدی وسط توپها


اره خوب به هر حال چون یه حالت درد پیدا میکنن. و یه جور تصویر سازی ذهنی درست میکنن.
مامان کوروش
17 اسفند 91 7:39
وای عجب حالی گرفته ها این پریسا حالا سیو کرده بودی یا نهپس پیشرفت داشتی مریم منم دارم درست میکنم تقریبا تمومه مریم راستی کلاسها چطور بود خوبه منم برم یا همینا هست که بلدیم ؟جواب فوری


نه سیوش نکرده بودم برا همین حالمو گرفت.

تقویم های من هم آماد هستن.دارم تکمیل میکنم.

نه همون که خودت یاد گرفتی کفایت میکنه. اخه من در همین هم مشکل داشتم. ماشالله شما زرنگ هستید.
مامی امیرین
17 اسفند 91 10:28
امان از دست این ورجکا با این زبونشون...
وروجک فکر کرده سیبیل بابا دم

مریم جون این کرمها رو چه جوری از صورتش پاک کردی؟؟؟


به سختی.اول با چند تا دستمال کاغذی بعد هم زیر لوله با صابون....
مامی امیرین
17 اسفند 91 10:30
سمنو رو برای سال نو درست میکنید؟
من خودم بدم میاد ازش ولی خیلیها دوست دارن..نوش جون پریسا جون و مامان مهربونش.


اخر سال برای استقبال از سال نو.البته به گفته ی پزرگترها مربوط به حضرت فاطمه هستش.

من هم زیاد دوست ندارم ولی خیلی خاصیت داره.
sahar
17 اسفند 91 13:16
وبلاگ ومتن هاي نوشته ي خودم منتظرحضورونظرشماست..
مامان یاسمن و محمد پارسا
17 اسفند 91 16:07
سلام عزیزم خصوصی
فاطمه
17 اسفند 91 23:58
خیلی شیطونی گلم


ادرس؟
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
18 اسفند 91 1:43
باشه عزیزم خبرت میکنم این روزها خیلی سرم شلوغه پریسا جونو ببوس
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
18 اسفند 91 17:10
سلام خوبی دوست عزیز نمیدونم اسم خودت چیه ؟ در جریان هستی که میخوام وبلاگ ستایشو نی نی وبلاگی کنم اما توی آپلود عکسهام مشکل دارم اگه میشه یه شماره خصوصی برام بزار باهات تماس بگیرم راهنماییم کنی برام اندازه هاش ممنون میشم عزیزم
مریم--------❤
18 اسفند 91 20:09
سلام
خدا رو شکر که حال مامان جون خوب شدایشالله همیشه سایشون بالا سرتون باشه
تولد شما رو هم باز تبریک میگم
ای شیطون چی کار کرد خاله!!!!!چیزی تر ظرف کرم باقی مونده بود مریم جون؟من که چشم آب نمیخوه
راستی ساع خوابتون که 3 شب هست پس کی بیدار میشین؟



سلام مریم جون.ممنون عزیزم.
اره یه چیزهایی تهش مونده بود.
دیگه کمتر از 11 بیدار نمیشیم.
مریم--------❤
18 اسفند 91 20:12
وای وقتی که این جوری میشه و یه چیزی سیو نکرده پاک میشه انگار آب یخ میریزن روت
خیلی بده!منم یه بار یه متن درازو 4 بار نوشتم تا آپ کنمآخه همش میپرید....لب تاب منم متاسفانه باتریش سوخته باید حتما با شارژ استفاده بشهاگه پای کسی به شارژ بخوره قط بشه مناینجوری میشم


اره واقعا همینطور میشه.
وایچه بد. حالتو درک میکنم مریم جون
مریم--------❤
18 اسفند 91 20:15
عزیزم کلا بچه ذوق هنریش زیادهولی بجای اینکه اول کرم و واکس و لاک و...روی دفتر باهاشون نقاشی بکشه رو خودش اجرا میکنه


چه تحلیل جالبیخب دخترم مقرون به صرفه کار میکنه. نمیخواد دفتر حروم کنه.
مسیحا
18 اسفند 91 22:10
ماهگردت مبارک عزیزم


ممنون گلم.
مامان طاها
19 اسفند 91 0:04



ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
19 اسفند 91 12:35
سلام خوبی دوست عزیز
آدرس وبمون از لوکس بلاگ به نی نی وبلاگ تغییر پیدا کرد و اون وبلاگمون حذف شد با این آدرس جدید لینکمون کنین
راستی شماره ای هم برای من نیومده بود


سلام منصوره جون. چشم الان میام. منتظر بودم بهم خبر بدی.
مریم--------❤
19 اسفند 91 13:33
سلام مامان دختر صرفه جو خ
مامان کوروش
19 اسفند 91 13:53
سلام مریم جون من کلی کامنت دادم پس کو یا هنوز کامنتم رو تایید نکردی


نه عزیزم هنوز تایید نکردم.مرسی لیلا جون
ستاره زندگی
19 اسفند 91 17:29
نظر نمی زارم چون رابطه ما داره یک طرفه میشه و شما ما رو قابل نمی دونید


همین که به یادم بودید یه دنیا ارزش داره عزیزم.کم لطفی از ماست که گرفتار زندگی هستیم و فرصت نمیکنیم به همه ی دوستامون سر بزنیم.
مامان علي خوشتيپ
19 اسفند 91 20:08
ممنون مريم جون
از هديه ها خوشت اومد؟


ممنون عزیزم. شرمنده کردید.
مامان محمدفرزام
19 اسفند 91 20:40
سلام مریم جون.
وقتی پست رو خوندم کلی خندیدم
آخه محمدفرزام هم ازاین شیطنت ها زیاد کرده.از مالیدن کرم به دست و صورت گرفته تا کارهای بدتر از خاموش کردن کامپیوتر
دیدی تو اوج عصبانیت یه کاری میکنن آدم خندش بگیره! اونم چه خنده ای
ببوسش گل دخترو.


سلام عزیزم.اره برای خودم هم جالبه که چنان خندم میگیره که دیگه نمیتونم بهش برسم....
sahar
20 اسفند 91 0:02
قابل نداشت واهش ميكنم!!
لحظه های من و تو
20 اسفند 91 19:02
28 ماهگی پریسا جون مبارک باشه. عجب وروجکی شده . تا غافل میشی ازش گل میکاره


سمانه مامان پارسا جون
24 اسفند 91 13:55
سلام مریم جون
پستت اصلا هم طولانی نبود بلکه خیلی پر محتوا بو و اصل هم همینه
پریسا گلمو ببوس


ممنون سمانه جون.