یه مسابقه
سلام
دوست عزیزم مامان آیلین ، فتانه جون. ازمن دعوت کرده تا در یک مسابقه ی وبلاگی شرکت کنم.(البته اگر بشه اسمشو مسابقه گذاشت).من هم مدتی بود که دنبال فرصتی بودم تا این مطلب رو بنویسم.
پس ..... هدفمو از ساختن این خونه ی کوچولو برای دخترم مینویسم:
تا قبل از به دنیا اومدن پریسا جون، من اصلا با دنیای مجازی هیچ آشنایی نداشتم.وقتی پریسا جون قدم رنجه فرمودن و تشریفشونو آرودن ، کم کم به اطلاعات بیشتری در زمینه های مختلف پیدا کردم. از نوع تغذیه برای پریسا گرفته تا آموزش های مختلف دیگه.
راستش زیاد فرصت مطالعه نداشتم و یا کتاب هایی هم که تهیه کردم ، اون چیزی رو که میخواستم بهم آموزش نمیداد.
کم کم از طریق اینترنت با چند سایت بسیار خوب آموزشی آشنا شدم و از مطالبشون استفاده میکردم.
و در کنار اون ها به طور خیلی اتفاقی با نی نی وبلاگ آشنا شدم.و شروع کردم به نوشتن خاطرات پریسا.
تا قبل از نوشتن خاطرات در وبلاگ ، در یک دفتر خاطرات ، این کار رو انجام میدادم.ولی کم کم اینقد به اینجا عادت کردم که دیگه اونو کنار گذاشتم.
عشق به دختر عزیزم از یک طرف و دوستای بسیار عزیزی که اینجا پیدا کردم که حتی دوستیمون به دنیای واقعی هم کشیده شد ، باعث شد که علاقه ی زیادی به این وبلاگ پیدا کنم.
من برای دخترم با عشق مینویسم.دوست دارم خاطراتی که براش مینویسم یه یادگاری از یه مامان برای یه دختر باشه که شاید زمانی که تنها بود و نتونست از کسی کمکی بگیره به اینجا بیاد و از این نوشته هااستفاده کنه.
برای دخترم بهترین ها رو از خدا میخوام.خوشبختیش بزرگترین آرزوی منه.
طبق قانون این مسابقه ، باید 3 نفر رو برای مسابقه دعوت کنم.
من هم با اجازه ی دوستای گلم
دوست عزیزم مامان نگین جون : اتنای عزیزم
دوست عزیزم مامان تارا جون : رویای عزیزم
دوست عزیزم مامان علی جون: سارای عزیزم
را برای مسابقه دعوت میکنم.