پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

خاطره 3 و مروارید 15

1391/8/1 17:28
نویسنده : مامان پریسا
1,008 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روزها تند تند دارن میان و میرن.اصلا" فرصت فکر کردن بهمون نمیدن.فصل پاییز و حساسیت های جور واجور و مریضی هم که بهش اضافه بشه دیگه میشه نور الا نور....

بالاخره این مریضی ها یه سر هم به خونه ی ما زدن. اول پریسا خانم و بعد هم من !!!!!

انگار یه تیکه سنگ راه گلومو بسته ... این شربت ها هم که اصلا" فایده ندارن به غیر اینکه باعث میشن تا لنگه ظهر بی حال بیفتی.

پریسا طفلی هم از صبح زود بیدار میشه و هی میاد سراغم و میگه مامان بلند شو.... ولی بی فایده....

امروز هر جور بود بعد از 3 روز تصمیم گرفتم به وب دخملی سری بزنم.

 چیزی هم تا تولد نمونده و یه مقدار از خاطرات که باید براش ثبت کنم....

سه ماهگی...

از وقتی که پریسا وارد 3 ماهگی شد تغییراتش هم شروع شد.از همون ابتدای 3 ماهگی شروع به حرف زدن کرد البته غاون وغون کردن.و ما هم کلی برای این صداهاش غش و ضعف میرفتیم.

کافی بود چشممون به چشمش بیفته که شروع میکرد به خندیدن. عاشق اون خنده های بی دلیلش بودم.چنان زیبا به رومون لبخند میزد که دیگه دست از هر کاری بر میداشتیم و چند ساعت باهاش سرگرم میشدیم.

از نیمه های سه ماهگی اب ریزی لثه ها شروع شد و خیلی هم شدید... طوری که اگر براش دستمال نمیذاشتم کل لباسش خیس میشد. اما تا 8 ماهگی خبری از دندادن نبود...

با شروع ابریزی لثه ،دیگه کمتر برامون صدا در میاورد و کمتر غاون و غون میکرد.بچه ها چند ساعت باهاش حرف میزدن تا بالاخره مجبورش میکردن حرف بزنه و غان و غون کنه.

اواخر 3 ماهگی بود که یاد گرفت دستای کوچولوشو رو چشماش بذاره و بخوابه. انگار اگر دستاش رو چشماش نبود خوابش نمیرفت.

چهار ماهگی....

به 4 ماهگی که رسید ،وقتی چیزی رو سینش میذاشتیم با دستاش سعی میکرد بلندش کنه البته هنوز انگشتاش هماهنگی نداشتن و سعی میکرد با کل دست و انگشتاش یه کاری رو انجام بده.

جغجغه بگیره یا دستمالشو بلند کنه و همین موقع بود که یاد گرفت دستمالشو بذاره رو چشماش و بخوابه . عادتی که هنوز هم باهاشه و الان تا بالشتش دستش نباشه خوابش نمیره...

 غذاش فقط شیر خشک بود که سعی میکردم طبق دستور پیمانشو اضافه کنم (البته کمی هم زیاده روی شد و در 7 ماهگی مجبور شدیم یه رژیم کوچولو بهش بدیم ابرو).

پنج ماهگی...

چند روز بعد از ورود به 5 ما هگی بود که با کمک چند بالش سعی میکرد بشینه از زمان کم شروع و کم کم تا حدود 30 دقیقه مینشست و به تلویزون نگاه میکرد. عاشق پیام های بازرگانی بود و کلی ذوق میکرد.

از همین ماه بود که فعالیت هاش شروع شد. دستاشو برای گرفتن اشیائ بلند میکرد و یا انگشتاشو میذاشت تو دهنش و مک میزد و این کار رو با چنان لذتی انجام میداد که ما هم حوس میکردیم انگشتاشو مک بزنینمخوشمزه.

هنوز کلمات خاصی به کار نمیبرد. بابایی همیشه بهش میگفت پریسا خانم کی برامون حرف میزنی....

8 / 2 / 90 برای اولین بار موفق شد برگرده...

14 / 2 / 90 برای اولین بار زبونشو در دهانش چرخوند و شروع کرد به حرف زدن. د د  د  هورا

و امروز .........

یعنی اول ابان ماه 1391  پریسا خانم پانزدهمین مرواریدشو نشونم دادهورا

مبارکت باشه عزیز دلم.تشویق

چند تا چیز دیگه از پریسا خانم:

1- پریسا خانم از 8 ماهگی یعنی زمانی که هنوز حتی چهار دست و پا هم راه نمیرفت یاد گرفته بود که با نی ، شیر و آب میوه بخوره که این برای من و بابایی خیلی جالب بود.

2 - پریسا خانم از حدود 8 یا 9 ماهگی بلد بود فین کنه . این یکی دیگه برای نه تنها ما بلکه برای خیلی ها جالب بود چون معمولا این یه مهارته که در سنین بالاتر بچه یادش میگیرن.

3 - پریسا خانم هنوز 1 ساله نبود که بلد بود با بطری و به طرز درست آب بخوره یعنی نصفه دهنه ی بطری را میذاشت دهنش و آب میخورد.

4 - حدود 1 ساله بود که یا گرفت وقتی میخواد وارد جایی بشه در بزنه اون هم خیلی خوشکل و خانمی. یعنی مشتشو جمع میکرد و با پشت انگشتاش به در میزد. وای خدااااااا وقتی اولین بار این صحنه رو دیدم چه ذوقی کردم....

این پریسا خانم کوچولوی ما که تازه یاد گرفته بود برگرده:

١ / ٨ / ٩١

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (53)

خاله باران
1 آبان 91 18:44
سلام
خدا را شکر که بهتر شدی؟پریسا خانم خوبه؟الهی مریم جونم سالیان سال خبرهای خوب ازش بنویسی...



سلام.
خدا رو شکر. بهتریم ولی من هنوز .......ممنون گلم.
خاله باران
1 آبان 91 18:44
مرواربد 15 مبارککککککککککککککک


ممنون خاله
خاله باران
1 آبان 91 18:48
معلومه که در زدنش را ازکی یاد گرفته..افرین به دوست خوبم...


مرررررررررسی
خاله باران
1 آبان 91 18:48
ان شالله هر روز شاداب تر باشه این گل زندگیت.براتون بهترین ها را میخوام...


ممنون خاله باران.
ما هم برای خاله باران بهترین ها رو از خدا میخواییم
خاله باران
1 آبان 91 18:54
برای عکس هم ممنونم...


خواهش میکنم عزیزم.
شهراد
1 آبان 91 21:56
پریسا جون دوستت دارم



سلام عزیزم .خوشحالم که خوبید
دخترخاله ها
1 آبان 91 22:01
سلام بر مامان پريسا و پريسا خانم گلش...
خوبين؟بهتر شدين ايشالا؟!!!
اين پاييز و حساسيت هاش واقعاً افتضاح و روي اعصابه. تازه قضيه از جاي بد ميشه كه هنوز از شر حساسيت ها خلاص نشدي كه زمستون مياد و سرماخوردگي ها شروع ميشه و باز هنوز راحت نشدي كه بهار از راه ميرسه و يه بار ديگه از نو حساسيت....
خلاصه كه اگه دماغت مشكل ايجاد كن باشه يه فصل با آرامش از دستش نخواهي داشت( چه جالب آلان ديديم اينجا شكلك گريه نداره، خب ديگه ماله بچه هاست و روحيه لطيف و گريه چه معني داره!!!
راستي بودن يه جيغيل توي يه خونه يا يه فاميل خيلي خوبه آدم ريز به ريز مراحل رشد رو ميبينه و همش كيف ميكنه و سر ذوق مياد...
ممنون كه يكبار ديگه در اين خونه ي مجازي ما رو همراه ميكني با اين مراحل هيجان انگيز...
تا درودي ديگر بدرود


سلام
ایشالله حال شما خوب باشه و این تغییر فصل لااقل شما رو گرفتار نکرده باشه.
خب ما عادت به هوای خنک نداریم. هر چند الان هم شرجی و گرمه....
ولی خب همین که فصل تغییر میکنه کافیه که بیماری ها بیان سراغمون.
ایشالله به زودی شما هم هر کدوم شاهد این تغییرات زیبا باشید
الهه مامان یسنا
1 آبان 91 23:38
سلام خدا بد نده عزیزم ایشالاه همیشه مریضی از خونه اتون و پریسای نازنین به دور باشه


سلام
مرسی گلم. ایشالله از شما هم دور باشه
عمه ی آتنا
2 آبان 91 8:11
خصوصی دارین


مرسی خانمی
عمه ی آتنا
2 آبان 91 8:14
الهییی،انشااله که هرچی زودتر خووب بشین آتنا هم سرما خورده
هزار ماشااله که انقد خانومه
عکس هاش خیلی خوشگلن شیرینه


ممنون عزیزم.
ایشالله اتنا هم زودتر خوب بشه
ممنون
مامان امیرناز
2 آبان 91 8:30
عزیزم پیشاپیش تولدت مبارک گلمممممم چه عکس نازیییییییییی


مرسی عزیزم.لطف دارید
مامان مهبد كوچولو
2 آبان 91 8:33
سلام عزيزم . آفرين به پريسا خانومي كه اينقدر شيطون و بلا و همه ي كارهاشو به خوبي انجام ميده و از همه مهمتر اينكه ميخواد وارد جايي بشه در ميزنه !!! دوستت دارم خاله اي .


سلام گلم
ممنون .بله دیگه پریسا خانمه دیگه...
مامان محمد سپهر
2 آبان 91 10:17
سلام عزيزم اگه دوست داشتي بيا عكس محمد سپهر را كه در مجله كيهان بچه هاي اين هفته چاپ شده را ببين


سلام چشم.
مامان محمد سپهر
2 آبان 91 10:17
ما كه بي صبرانه منتظر ديدن عكس هاي تولد هستيم


ایشالله
مائده
2 آبان 91 11:48
معلومه دختر باهوشيه ... حتما اسپند دودش كن ...

ماشالا چه تپل بوده ... چرا دختر من تپل نميشه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


ایشالله میشه . عجله نکن.
دخملی ما دوپینگ کرده اخههههه
کلاس داستان نویسی
2 آبان 91 14:30
با سلام: آغاز ثبت نام ترم جدید کلاس های آموزش داستان نویسی پیشرفته با حضور استاد ابوالفضل درخشنده در فرهنگسرای های سرو، شفق ، رسانه و دانشگاه صنعتی شریف. با ارایه مدرک معتبر مورد پذیرش و ارزشیابی در تمامی مراکز علمی و دولتی داخل و خارج کشور. علاقمندان برای شرکت در کلاس های فوق با معاونت آموزش فرهنگسرای های ذکر شده تماس حاصل نمایند. فرهنگسرای شفق : خ یوسف آباد . تلفن : 88712839 فرهنگسرای رسانه : میدان حضرت ولی عصر (ع) فرهنگسرای سرو : خ ولی عصر(عج) بالاتر از پارک ساعی . دانشگاه صنعتی شریف : خیابان انقلاب اسلامی – نرسیده به میدان آزادی . لطفا جهت دریافت کتاب های آموزش داستان نویسی پیشرفته از لینک زیر استفاده فرمایید. با تشکر http://derakhshandeh.org/Payments.aspx
مادر کوثر
2 آبان 91 16:11
وای عزیزممممممممممممم چه خاطرات شیرینییییییییی

مامانی عالی نوشتی

آفرین به این شیرین خانم نانازی

امیدوارم شما و پریسا جون همیشه سلامت باشید
خداروشکر که بهتر شدی

راستی
بروزیم


ممنون مامان کوثر جون و دوست عزیزم.
چششششششششم الان میام



خاله باران
2 آبان 91 18:18
ممنون.ان شالله تو هم به سلامتی قسمتت بشه...


ایشالله با هم
خاله باران
2 آبان 91 18:18
خصوصی


چشم عزیزم
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:51
سلام عزیزم.خدا بد نده.مریضی دور باشه ازتون.بچه های منم کمی سرما خوردن ولی خدا روشکر کار به دکتر کشیده نشد.
مامان درمانی کردم


سلام مینا جون.
ممنون عزیزم.
اره مثل اینکهع مامان درمانی خیلی بهتر از بعضی مثلا دکتر هاست!!!!!!!!!!!
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:52
ای جان چه سه ماهگی قشنگی داشتی خاله جون.منم خوشم میاد بچهها دستشون رو روی چششون میزارن و میخوابن


وااااااااای مینا جون اگر میدید چه خوشکل دست میذاشت رو چشماش.

عکس هم داره ولی هر چی گشتم پیداش نکردم.
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:54
4 ماهگی و رژیم.مگه چقدر توپول شده بود؟
عکس نزاشتی از چهار ماهگیش


همین عکس فکر کنم از حدو 4 ماهگی باشه.

نه عزیزم 7 ماه که داشت دکتر تجویز کرد از شیر خشکش کم کنم.
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:56
آخ جون پیام بازرگانی.فرصت خوبی برای من بود تا تو همون دقایق کم به کلی از کارام برسم.


تنها استفاده مفید از پیام های بازرگانی همینه...
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:56
مروارید 15 مباااااااااااااااارررررررررررررررررررک


ممنون خاله
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:58
این تشویفها هم برای پریسا جون از 8 ماه به بعد که کلییییییییییییی کار یاد گرفته بود.آفرین عزیزم


ممنون خاله جون.
دخملی از همون کوچولویی همه چیز بلد بود
مامان محمد و ساقی
2 آبان 91 23:59
تو این عکس خیلی خوردنیه


من هم خیلی این عکسو دوست دارم.
lمامان اتنا
3 آبان 91 1:49
سلام عزیزم بلا به دور باشه ایشالله هر چه زودتر خوب بشی .وای خیلی این عکس نازه ایشالله تنش همیشه سالم زیر سایتون باشه.


سلام
ممننون عزیزم.
امیر
3 آبان 91 8:51
خدا برات نگه داره پریسا خانوم نازو

زیبا بود تولدش ما را هم خبر کن


ممنون
چشم
مادر کوثر
3 آبان 91 9:42
خصوصی


مرسی عزیزم. ولی خصوصی نبود من هم مجبور شدم بعد از مطالعه حذف کنم.
بابت راهنمایی ممنونم عزیزم.
هدیه جووووووووووووووون
3 آبان 91 11:08
سلام
انشالاااااااااااااا که همیشه سالم باشی خانومی
مرواریدهای نازت هم مبارک


سلام.
ممنون از حضورتون
مامان محمد سپهر
3 آبان 91 13:54
سلام عزيزم محمد سپهرم ديگه مشهور شده دوست داشتين شايد امضاء بديم.


سلام. خدا رو شکر.
ممنون
sara-تارا
3 آبان 91 14:30
دوست عزیز سلام. ممنون که همیشه بهمون سر میزنی و احوالپرسمون بودی. چند وقتی نبودم - با پستها و مطالب جدید برگشتم.دختر گلت رو ببوس چقدر خانم شده ماشاا....ببخشید از غیبت کبرای دوباره...دیگه یواش یواش عادت میکنید.


ایشالله همیشه سلامت باشید.
ممنون که به یادمون بودید.
مامان محمد سپهر
3 آبان 91 15:26
چه خاطرات قشنگي انشاء‌الله گل دختري خوب باشن و سرما خوردگي شما هرچه زودتر بهتر بشه


ممنون زهره جان
مامان امیرعلی جیگر
3 آبان 91 17:04
ای بابا ایول این دختر استثناییه که مریم جون.
چه کارا میکرده قبله 1 سالگیش.
فین کردنش خیلی عجیب بوده.من الان به امیر میگم فین کن نمیتونه و فوت میکنه



برای ما هم خیلی عجیب بود.
مامان امیرعلی جیگر
3 آبان 91 17:04
دندونه 15 مبارک خانمی طلا



ممنون عزیزم
مامان محمد صدرا
3 آبان 91 18:55
خدا بد نده بلا ها دور باشه.عروسکم چطوره...ماشالله به خانومی


ممنون عزیزم
خدا رو شکرز بهتریم.
محمد صدارا جونو از طرفم ببوس.
راستی داداش شده یا نه هنوز؟
مامان محمد و ساقی
3 آبان 91 22:54



بای پریسا جون و مامانی گلش
آخرش نفهمیدم میریمی یا مرجان.باران جون گفتا.باز هم یادم رفت


مرسی مینا جونم.

مریم عزیزم.
فریبا
4 آبان 91 1:24
وای خدایا چقدر ماه بودی تو خاله... چقدر تپل مپل... من اگه بودم اونموقع حسابی گاز گازیت می کردم


یعنی من دلم نمیخواست؟ اما جلو خودمو خیلی گرفتم که گازش نگیرم
مامان نیایش
4 آبان 91 9:53
سلام عزیزم وای از این مریضی ها نگو که حالا که نیایش بهتر شده نوبت من شده این فصل پاییز از همین یه نظر خیلی بدهایشالا همیشه خوب باشید ما شاالله به دخمل ناز که اینقدر با هوش و هنرمنده ان شاالله در همه مراحل زندگیش موفق باشه
راستی خانمی التماس دعا تو ی این روز عزیز و عیدتون هم مبارک


سلام
ممنون عزیزم.بله دیگه باید تحمل کرد تا خدا باران رحمتشو برامون بفرسته.
چشم عزیزم عید شما هم مبارک
مامان ملینا
4 آبان 91 9:58
سلام عزیزم خدا بد نده . ان شالله که هر چه زودتر خوب بشی.روی ماه پریسا جون رو نبوس چون مریضی خودم از پشت این مانیتور می بوسمش.


سلام گلم.
ممنون خدا رو شکر اگر هوا بهتر بشه ما هم خوب میشیم.
ممنون شما هم روی ماه ملینا جونو ببوسید
ستاره زمینی
4 آبان 91 14:42

عیدتان مبارک


عید شما هم مبارک
سمانه مامان پارسا جون
4 آبان 91 18:12
مروارید جدید مبارک
چقدر خوردنی بوده این گل ما
البته الانم هستا


منون خاله سمانه
امیرمحمد واسرا کوچولو
4 آبان 91 23:10
سلام بعداز یه مدت طولانی با عکس های جدید اسرا شکلات دایی اپیم منتظرتون هستیم


سلام
چشم خدمت میرسیم
محمد
5 آبان 91 8:55
عید قربان گشته با یلدای طولانی به یک شب
این عید مبارک بُد و آن شب به سلامت
عیدتون مبارک


ممنون
عید شما هم مبارک
خاله باران
5 آبان 91 8:56
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم . . .

عیدتان مبارک



ممنون خاله باران عید شما هم مبارک
مامان علي خوشتيپ
5 آبان 91 15:51
عيدت مبارك عزيزم.
دندون 15 هم پريسا جون هم مبارك


مرررررسی خاله سارا
مامان علي خوشتيپ
5 آبان 91 15:54
نه تو اون روز نيست.خيالت راحت.ايشاالله جزو برنامم هست كه توي تولدش باشم.هر كجا كه باشه
عقد داداشم هم همين امروز گذاشتيم(از لجه بعضيا).الانم وقت ندارم.اومدم دوربينو خالي كنم يه سر زدم و نظرت رو ديدم.ممنون عزيزم
ايشاالله شنبه با يه پست شاد آپم.تا كور شود هرآنكه نتواند ديد


تبریک میگم.
کار خوبی کردی سارا جون.
امید به خدا ایشالله مشکلی پیش نمیاد.
ایشالله. منتظریم.
مامان علي خوشتيپ
5 آبان 91 15:54
ايشاالله زودتر خوب بشيد .منم همينجوري بود.با يه بدبختي خودمو خوب كردم واسه امروز


آخیییییییییییی
خدا رو شکر که خوب شدی
مامان ابوالفضل
5 آبان 91 21:01
سلام عیدتون مبارک دوست عزیز.


سلام ممنون عزیزم.
نرگس
5 آبان 91 21:39
سلام
آپم ...

این کوچولوی دوست داشتنی رو حسابی ببوسیدش...چقدر بامزه شده تو این عکس...الهییییی!...


سلام
چشم
مرسی خاله
مامان سویل
6 آبان 91 8:48
پریسا جان مروارید15 مبارک


مرسی خاله
مامان فتانه
6 آبان 91 11:32
15همین مرواریدت مبارک و پیشاپیش تولدت مبارک


ممنون خاله.

پس ادرستون؟
ستاره زمینی
6 آبان 91 14:08



ممنون عزیزم
هزار تا بوس برای ریحانه جانننننننن