پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

آغاز محرم

عالم همه قطره و دریاست حسین خوبان همه بنده و مولاست حسین ترسم که شفاعت کنداز قاتل خویش از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین فرا رسیدن ماه محرم و شهادت امام حسین و یاران بزرگوارشون را به همه ی دوستان تسلیت میگم. پریسا در شب اول محرم کنار گهواره ی علی اصغر   دیروز جمعه بود و چون هوا خیلی خوب شده تصمیم گرفتیم از خونه بریم بیرون. و با دایی ها و عمو و عمه و خاله مینا به پارک مجتمع ساحلی رفتیم. از لحظه ایی که رسیدیم من و پریسا خانم برای تاب بازی رفتیم (البته پریسا خانم تاب بازی میکرد و من مراقبش بودم ). بعد از نهار هم دوباره رفتیم و دیگه تا آخرین دقایق که دیگه میخواستیم برگردیم پریسا خا...
27 آبان 1391

هدیه های تولد

خدایااااااااااااااااااااااااااا ممنونیم. الان داره بارون میاد یعنی از دیشب شروع شد. ولی الان شددددددددید شد. خدایا برای این نعمت زیبا که شاید بعد ازبیشتر از 9 ماه برامون فرستادی ممنونیم. یه تبریک ویژه هم به دوست عزیزم مینا جون که تولدشونه. مینا جون از صمیم قلب بهت تبریک میگم. ایشالله سایت بالای سر خانواده مستدام باشه     خب این پست به هدیه های پریسا جون اختصاص داره. هم هدیه هایی که در تولد بهش دادن و هم هدیه های دنیای مجازی .و همیچنین دوستای گلی که زحمت کشیدن و در وبلاگ هاشون به پریسا تبریک گفتن. اینجا مینویسم تا ایشالله پریسا در آینده ببینه که چه دوستای خوبی داره ...
23 آبان 1391

جشن تولدخرگوشی 2 سالگی پریسا

سللللللللللللللللللام امیدوارم همه ی دوستان خوب و سلامت باشن. بالاخره جشن تولد پریسا خانم برگزار شد. جای ههههمه دوستان مجازی خالی بود. خدا رو شکر همه چیز خوب بود.و همون طور که میخواستم گذشت. فقط باز هم پریسا خانم سرما خورد و الان طفلک خوابیده و هنوز اب ریزی بینی اذیتش میکنه.     خاله باران......... تم تولد پریسا خانم برای 2 سالگیش، خرگوش بود.خاله باران عزیزم زحمت طراحی تمام وسایلشو کشیدن. خاله باران خییییییییییلی ممنون. خیییییییییلی دوستت داریم. برات بهترین ها رو از خدا آرزو دارم. جای شما واقعا خالی بود.همه یادت کردیم. تولد خونه ی بابا بزرگ برگزار شد . از تمام کسانی که در تولد...
20 آبان 1391
6937 0 109 ادامه مطلب

عزیز دلم تولدت مبارک

امروز خورشید درخشان تر است و آسمان آبی تر نسیم زندگی را به پرواز میکشد و پرنده آواز جدید می سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان ترین در میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی ست امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به مهمانی آسمان خواهم برد     دست بزنید و شادی کنید امشب شب تولده تو باغ سبز زندگی یه غنچه ی گل وا شده گل و گل و گل گل گلکه چه خوشکل و با نمکه تولدش مبارکه مبارکه  و مبارکه خنده نشسته رو لباش شادی میباره از چشاش قد کشیده و بزرگ شده قربون اون قد و بالاش کیک تولد بیارین بیار بیار کیکو بی...
17 آبان 1391

عید غدیر و تولد یه دوست کوچولو

سلام عید بزرگ ولایت را به همه ی دوستان عزیزم تبریک میگم.   به مناسبت این روز های زیبا این چند روز جشن و عروسی برگزار شده. که ما هم به چند تاش دعوت بودیم. یکی  شب جمعه که عروسی یکی از دوستای بابایی بود. یکی دیروز ظهر که تولد یکی از دوستای عزیز وبلاگیمون بود و کلی از دیدن این مامان و دخمل گلشون لدت بردیم. و آخری هم که یه عروسی دیگه بود که دیشب رفتیم. خلاصه هم برای پریسا خانم و هم برای مامان پریسا کلی کیف داره این همه جشن و عروسی.   اول از فرنیا کوچولوی ناز : عزیزم تولدت مبارک باشه http://farniagoli.niniweblog.com/       ...
13 آبان 1391

یه تولد و چند تا خبر از پریسا

سلام عید بزرگ قربان مبارک باشه. سال قبل در همیچن روزی تولد یکسالگی پریسا خانم برگزار شد و امسال هم در همین روز تولد یه پسمل ناز و خوشکل به اسم امیر مهدی(نوه دایی من) امیر مهدی جان تولدت مبارک عزیزم. http://ferechteh2012.niniweblog.com/ خب دیروز تولد این اقا کوچولو بود و ما هم برای تولدش دعوت شدیم. عکس ها و اتفاقات جالب اونجا رو میذارم ادامه.....    و اما پریسا خانم....... اول از همه این عکس که در آخرین روز های باقی مونده تا 2 سالگی موفق شدم از وبلاگش بگیرم.       و دیگه اینکه .......   دخملی ما دیگه کاملا" زمان دستشویی رفتنشو به ما...
6 آبان 1391

خاطره 3 و مروارید 15

سلام روزها تند تند دارن میان و میرن.اصلا" فرصت فکر کردن بهمون نمیدن.فصل پاییز و حساسیت های جور واجور و مریضی هم که بهش اضافه بشه دیگه میشه نور الا نور.... بالاخره این مریضی ها یه سر هم به خونه ی ما زدن. اول پریسا خانم و بعد هم من !!!!! انگار یه تیکه سنگ راه گلومو بسته ... این شربت ها هم که اصلا" فایده ندارن به غیر اینکه باعث میشن تا لنگه ظهر بی حال بیفتی. پریسا طفلی هم از صبح زود بیدار میشه و هی میاد سراغم و میگه مامان بلند شو.... ولی بی فایده.... امروز هر جور بود بعد از 3 روز تصمیم گرفتم به وب دخملی سری بزنم.  چیزی هم تا تولد نمونده و یه مقدار از خاطرات که باید براش ثبت کنم.... سه ماهگی... ...
1 آبان 1391
1