پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

همبازی

روز جمعه دایی حسین با خانواده اینجا بودن . پریسا هم تا شب با بچه ها مشغول بازی بود.والبته حواسش به یاسین هم بود که نکنه من یا مامان جون اونو بغل نکنیم یا باهاش حرف نزنیم. این یاسین کوچولو که پنج ماهشه: این خانم خوشکله سمت چپ هم خواهر یاسین،ستایش: گل های قشنگم همه شما رو یک دنیا دوست دارم. ...
6 تير 1390

مسافرت

در تاریخ 18 اریبهشت 1390 من و بابایی وپریسا و مامان جون به مشهد وزیارت امام رضا رفتیم. جای همه خالی خیلی خوش گذشت. این اولین مسافرت خانمی بود.چند عکس از پریسا از کنار حرم :         ...
6 تير 1390

گوشواره

پریسا خانم ناز داره  گوشواره الماس داره دیروز تصمیم گرفتیم گوشهای پریسا خانم را سوراخ کنیم برای همین بعد از ظهر سه تایی رفتیم مطب آقای دکتر . دکتر اول با پریسا کلی بازی کرد ونی نی هم از همه جا بی خبر حسابی خندید ولی بعد که دکتر کارش را شروع کرد ، خانمی هم گریش شروع شد و حسابی آبرو ریزی کرد . البته هیچ درد نداشت ولی پریسا خانم کوتاه نیومد وحدود ده دقیقه گریه کرد. شاید هم میخواست تلافی اون خنده ها را در بیاره!!!!! خلاصه گوشواره های خوشکل رفتن داخل گوش دخمله که کلی قیافش تغییر کرد. قربون دختر گلم با گوشواره های خوشکلش. ...
5 تير 1390

تاب تاب عباسی

روز پنج شنبه بابایی تابی را که برای پریسا خرید،وسط سالن وصل کرد وپریسا را روی آن نشاندیم. بر خلاف انتظارمان  اصلا"نترسید وشروع به خنده کرد وآنقدر خوشش آمد که تا یکساعت او را در نیاوردیم.   مامان جون ودایی ابراهیم هم اینجا بودن وخلاصه خانمی حسابی خوش به حالش شد.     ...
5 تير 1390

حسودی

چندروزه که دایی حسین وبچه ها آمدن اینجا .موقعی که میخواستن برن یاسین پسر دایی وپریسا خیلی کوچولو بودن ویاسین هم حدود چهار ماه از پریسا کوچک تره .                                           روزی که همه خانه مامان جون بودیم ومامان جون یاسین را بغل کرد که....... یکدفعه پریسا شروع به سرو صدا کرد وکم کم سرو صدا تبدیل به گریه شد وتازه ما فهمیدیم که خانمی ،مامان جون را مال خودش میدونه وناراحت از اینکه یکی دیگه جایش را گرفته. م...
5 تير 1390

شناسنامه

هفته گذشته خیلی کار داشتم .مهمترین کار ،گرفتن شناسنامه خانم گلی بود. بلاخره بعد از هفت ماه کار شناسنامه پریسا خانم تمام شدوخانم خانما رسما" هویت دار شد همون شب هم با دایی ها رفتیم پارک وبه خاطر این خبر مهم جشن گرفتیم وشیرینی خوردیم.هر چند هوا خیلی گرم بود.                        دختر گلم شناسنامه دار شدنت مبارک. خیلی دوستت دارم.                       ...
5 تير 1390