پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

پریسا و آموخته هاش از مهد کودک و تشکر نامه...

سلام مامان من اومدم      سلام بابا من اومدم سلام کردن رو بلدم         سلام نگم بی ادبم این درس اول ماست       اولین درس دنیاست سلام به دوستان گلم. در این پست میخوام تعدادی از شعرهای پریسا رو که در این 2 ماه از مهدکودک یاد گرفته بنویسم تا ایشالله برای یادگاری بمونه. شعر بالایی اولین شعر مهد کودکه که به همه ی بچه ها یاد دادیم. شعر 2 : آتش نشانی مردان آتش نشان    دلاور و با ایمان اگر شوند با خبر     که در یه گوشه ی شهر آتش گرفته جایی   تا دیده ره گشایی آژیر کشان م...
8 آذر 1392
52424 0 76 ادامه مطلب

یک عدد پریسا خانمه 3 ساله .... و هنرنمایی مامان مریم ...

سلام ایشالله که خوب هستید و اولین روزها از اخرین ماه فصل پاییز سال 92 رو به خوبی شروع کرده باشید. راستش کلی مطلب و عکس داشتم که برای این پست آماده کرده بودم. الان که فرصت کردم بیام و یه پست جدید بذارم  از نوشتن همه ی اون ها منصرف شدم. علتش هم اینه که میخوام کمی از دختره 3 سالم بنویسم. البته نوشتن این پست 2 تا علت داره : 1 - برای پریسا جون . واسه این که ایشالله وقتی بزرگ میشه و  اینجا رو میخونه ،یادش بیاد یا بدونه که چه مراحلی رو در زندگیش پشت سر گذاشته .... 2 - برای دوستای گلم . یا لااقل اونهایی که بچه های نازشون یا همسنه پریسا هستن  یا از پریسا کوچکتر هستن. شاید ایشالله به دردشون بخوره .... و ...
2 آذر 1392

پریسا در محرمه سال 92

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم     از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم     در رکاب تو فدایی می شدیم سلام عزاداریهاتون قبول باشه. ما رو هم در دعاهاتون فراموش نکنید. ماه محرم امسال برای من و پریسا یه رنگ و بوی دیگه داشت. مخصوصا دهه ی اولش.  ساله قبل زیاد متوجه نبود که چه خبره . ولی امسال براش فرق داشت. مامان جون زنگ زد که برای روضه بریم. پریسا متوجه شد. اومد سراغم و پرسید مامان روضه چیه؟ گفتم یه جایی که خانم ها جمع میشن و یک نفر براشون حرف میزنه بعد هم اون ها گریه میکنن. گفت: چرا گریه میکنن. گفتم چون امام سوم یعنی امام حسین شهید شده( از وقتی می...
24 آبان 1392

تولد 3 سالگی پریسا جون باتم توت فرنگی

   تولد  تولد تولدت مبارک مبارک  مبارک تولدت  مبارک لبت شاد و دلت خوش    چو گل پر خنده باشی بیا شمع ها رو فوت کن    تا صد سال زنده باشی تولد  تولد  تولدت  مبارک مبارک  مبارک تولدت  مبارک بیا    بندازیم     امشب    یه عکس یادگاری همین شب که شکفتی   مثل  گل    بهاری تولد  تولد تولدت  مبارک مبارک  مبارک تولدت  مبارک     درخت سیبی آمدنت را به مناجات نشسته است انگار آمدنت نزدیک است ...
17 آبان 1392
11419 0 129 ادامه مطلب

اولین بازدید خارج از مهد و تولدانه.....

سلام بالاخره پریسا خانم بعد از یک هفته بیماری ، هفته ی گذشته با یه بهبود ی نسبی به مهد کودک رفت و با جایزه ایی که فرشته ی مهربون واسش آورده بود ، قبول کرد که به کلاس خودش  بره ... این هم هدیه ی فرشته ی مهربون البته اندازه ی کتاب دقیقا به اندازه ی پریسا هستش و روز یکشنبه ، مهد کودک بچه ها ی آمادگی رو برای بازدید آتش نشانی به یکی از پایگاه ها بردن و البته پریسا خانم هم همراه مامانش به اونجا رفت .... داخل اتوبوس موقع رفتن: واقعا براش جالب بود و همه چیز براش تازگی داشت. چون تا قبل از اون فقط قصه ی آتش نشانی و شعر آتش نشان رو شنیده بود. راستی شعر اتش نشان که پریسا خیلی وقته حفظش کرده ا...
3 آبان 1392

خدا رو شکر....

سلام این هفته  ی گذشته به من که خیلی سخت گذشت... دلیلش رو هم در پست قبل نوشته بودم....   بله.. بیماری پریسا .... که این بار واقعا طولانی و خسته کننده شده بود. از روز چهارشنبه ی اون هفته شروع شد و از روز 5 شنبه به مدت 3 شب تب داشت.... البته صبح که میشد تبش قطع میشد . همراه با بابایی میبردیمش خونه ی مامان جون و خودمون میرفتیم سر کار .... ظهر که برمیگشتیم دم در منتظرمون بود و کلی از مامان و بابا استقبال میکرد.  و بعد از خوردن نهار به خونه ی خودمون میرفتیم. از همون روز اول بیمار شدنش هم قبول کرده بود که این هفته خونه ی مامان جون بمونه و مهد نیاد ولی روزای اخر دیگه کم طاقت شده بود. روز سه شنبه ...
25 مهر 1392

روز کودک .... 35 مین ماهگرد ...

  سلام.  ایشالله که همه ی دوستان خوب و خوش و سلامت باشن..... اول باید از تمام دوستای گلم تشکر کنم که با نبودم و سر نزدنم باز به خونه ی ما سر میزنن و با کامنت های پر از مهرشون خوشحالم میکنن. کامنت های 2 تا پست قبل رو ایشالله در اولین فرصت جواب میدم و به خونه ی تک تکتون سر میزنم.   متاسفانه یا خوشبختانه.... دیگه اینقد سرم شلوغ شده و وقت آزادم کم ، که دیگه فرصتی برای اینجا باقی نمونده.... از روز 3 شنبه که روز جهانی کودک بود میخواستم پست بذارم ولی..... پس قبل از هر حرفی اول روز جهانی کودک رو با تاخیر به پریسا جونم و به همه ی بچه های ناز و خوشکل و مخصوصا تمام نی نی های دوست جونیهامون تبریک ...
19 مهر 1392

پریسا خانم مهد کودکی میشود

سسسسسسسسسلام   مهر ماه امسال برای ما یه جورایی متفاوت شد . البته به غیر از هفته ی اولش. چون اتفاق خوبی که افتاد از هفته ی دوم  مهر شروع شد. و اون اتفاق مهم این بود که پریسا خانم مهد کودکی شد......   پریسا خانم و خوشحالی برای مهدکودکی شدنش...   این چند روز با چنان ذوق وصف ناشدنی صبح ها از خواب بیدار میشه و با ما یعنی مامان و بابا از خونه بیرون میاد که قابل توصیف نیست... ولی ظهر که برمیگردیم خونه.....  یعنی همین مدلی بغلم خوابه...   و پریسا در روز اول مهد....     لازم به ذکره که پریسا و مامانش هر دو با هم مهد کودکی شدن...   بله....
7 مهر 1392

بوی مهر

   سلام امروز یه سلام جدا گونه هم به دوستای فرهنگی و دانشجوها و دانش آموزا دارم... ایشالله سال خوبی رو شروع کرده باشن. این روزا حال و هوای شهر حسابی تغییر کرده... البته ما که تا 1 ماه دیگه هنوز برامون تابستونه ..ولی از کنار مغازه های لوازم تحریر که رد میشم یاد کلی خاطرات گذشته میفتم... هم خاطرات خوب و هم بد... یادش بخیر روزهایی که بیسواد بودیم و کم کم با سواد شدیم یادش بخیر اون همه کتاب و دفتر و مداد و پاک کن و...... که با چه ذوقی میخریدیم و استفاده میکردیم. الان هم گاهی یه کتاب نو که میفته دستم اول ورق میزنم و میگیرمش نزدیک بینیم تا بوی اون روزا رو حس کنم... یه بوی خاص که فقط مخصوص کلاس...
1 مهر 1392