پریساپریسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

تقدیم به پریسای عزیز

با دیدن روی ماهت روزم ساخته میشه....

حرکت....

هفته گذشته داشتم فکر میکردم که چرا دخملی هیچ حرکت نمیکنه . ولی عزیز دل مامان نگذاشت مامانی زیاد فکر بد کنه و ناراحت بشه. ازاول این هفته حرکت را شروع کرد.البته خیلی با نمک. آخه همین طور که نشسته خودش را خیلی آهسته میکشه جلو. وقتی بعد از چند دقیقه نگاهش میکنیم کلی از جای اولش دور شده . بابایی گفت :این چه جور راه رفتنه؟ ومن جواب دادم :به این میگن حرکت نامحسوس!!!!!!!!!                                          &nb...
15 تير 1390

آش دندان

دیروز جمعه بود وبلاخره مامان جون آش دندان برای پریسا خانم درست کرد. درسته که کمی دیر شد ولی خوبه که درست شد. جای همه خالی که چقدر خوشمزه شده بود. پریسا جونم یه کوچولو هم به شما دادم که طعمش را چشیده باشی.اتفاقا"خوشت هم اومد.   دایی ها وخاله وعمه هم خانه مامان جون بودن. خیلی خوش گذشت.شما هم کلی با بچه ها بازی کردی. دست مامان جون درد نکنه خیلی زحمت کشید. این چند عکس هم از آش دخملی:   ...
11 تير 1390

عیدت مبارک

دختر قشنگم عید بزرگ مبعث را به شما تبریک میگم.   آرزو دارم در پناه خدا سالهای زیادی دراین اعیاد زیبا حضور داشته باشی.                                            ...
9 تير 1390

باز هم مهمانی

سلام دختر گلم. خوشحالم چون بلاخره عکسهای شما آبلود شد .دست بابایی درد نکنه دیروز بهم یاد داد تا  عکسهای خوشکلتو وارد کنم.  حالا که دیگه ترسم از مهمانی رفتن ریخته ،هفته گذشته چند روزش یا مهمان داشتیم یا مهمانی بودیم .اولش که خاله معصومه اومد اینجا وشما کلی با بچه ها بازی کردی عصرش هم رفتیم برای شما زنجیر و پلاک خریدیم.مبارکت باشه خانمم.   داخل مغازه طلا فروشی نزدیک بود خاله با یک خانمی به خاطر شما دعوا کنه آخه بی ملاحظه بود و فکر نمیکرد شما خسته میشی   خلاصه دو روز بعدش ما رفتیم خانه خاله که باز هم به شما کلی خوش گذشت تازه خاله چند تا مرغ داره که شما برای اولین بار اونها رو از نزدیک دیدی وهاج وواج نگاه...
6 تير 1390

همبازی

روز جمعه دایی حسین با خانواده اینجا بودن . پریسا هم تا شب با بچه ها مشغول بازی بود.والبته حواسش به یاسین هم بود که نکنه من یا مامان جون اونو بغل نکنیم یا باهاش حرف نزنیم. این یاسین کوچولو که پنج ماهشه: این خانم خوشکله سمت چپ هم خواهر یاسین،ستایش: گل های قشنگم همه شما رو یک دنیا دوست دارم. ...
6 تير 1390

مسافرت

در تاریخ 18 اریبهشت 1390 من و بابایی وپریسا و مامان جون به مشهد وزیارت امام رضا رفتیم. جای همه خالی خیلی خوش گذشت. این اولین مسافرت خانمی بود.چند عکس از پریسا از کنار حرم :         ...
6 تير 1390

گوشواره

پریسا خانم ناز داره  گوشواره الماس داره دیروز تصمیم گرفتیم گوشهای پریسا خانم را سوراخ کنیم برای همین بعد از ظهر سه تایی رفتیم مطب آقای دکتر . دکتر اول با پریسا کلی بازی کرد ونی نی هم از همه جا بی خبر حسابی خندید ولی بعد که دکتر کارش را شروع کرد ، خانمی هم گریش شروع شد و حسابی آبرو ریزی کرد . البته هیچ درد نداشت ولی پریسا خانم کوتاه نیومد وحدود ده دقیقه گریه کرد. شاید هم میخواست تلافی اون خنده ها را در بیاره!!!!! خلاصه گوشواره های خوشکل رفتن داخل گوش دخمله که کلی قیافش تغییر کرد. قربون دختر گلم با گوشواره های خوشکلش. ...
5 تير 1390

تاب تاب عباسی

روز پنج شنبه بابایی تابی را که برای پریسا خرید،وسط سالن وصل کرد وپریسا را روی آن نشاندیم. بر خلاف انتظارمان  اصلا"نترسید وشروع به خنده کرد وآنقدر خوشش آمد که تا یکساعت او را در نیاوردیم.   مامان جون ودایی ابراهیم هم اینجا بودن وخلاصه خانمی حسابی خوش به حالش شد.     ...
5 تير 1390

حسودی

چندروزه که دایی حسین وبچه ها آمدن اینجا .موقعی که میخواستن برن یاسین پسر دایی وپریسا خیلی کوچولو بودن ویاسین هم حدود چهار ماه از پریسا کوچک تره .                                           روزی که همه خانه مامان جون بودیم ومامان جون یاسین را بغل کرد که....... یکدفعه پریسا شروع به سرو صدا کرد وکم کم سرو صدا تبدیل به گریه شد وتازه ما فهمیدیم که خانمی ،مامان جون را مال خودش میدونه وناراحت از اینکه یکی دیگه جایش را گرفته. م...
5 تير 1390